چگونه نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل کنیم؟

چگونه نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل کنیم؟

چگونه نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل کنیم؟

(بر اساس داستان واقعی)

سلام سامان کرمی هستم از آکادمی موفقیت ایران، در این پست قصد دارم داستانی در رابطه  با نقاط ضعف و تبدیل آن ها به نقاط قوت با شما به اشتراک بگذارم. در هر انسانی نقاط ضعف و قوت بسیاری وجود دارد. شناخت نقاط ضعف و توجه به آن ها و نیز انجام کارهایی در جهت از بین بردن این نقاط ضعف می تواند تاثیر مهمی در موفقیت افراد در زندگی و تبدیل نقاظ ضعف به قوت داشته باشد. با مطالعه این مطالب شما می آموزید که چگونه یک معضل سطح پایین و ابتدایی می تواند موفقیت شما را در پی داشته باشد، پس تا پایان با ما همراه باشید.

 

چگونه خوش نویس شدم؟

سال ها پیش که دانشجو بودم همانند بسیاری از آقایان دیگر خط خوبی نداشتم! در واقع این موضوع اصلاً برایم اهمیتی نداشت. تا اینکه یک روز که سر کلاس با بی حوصلگی تمام مشغول نوشتن مطالبی که استاد تدریس می کرد بودم یکی از همکلاسی های خانم که در ردیف پشت سر من نشسته بود از من دفترم را خواست تا بخش هایی که جا مانده و نتوانسته است بنویسد را تکمیل کند. اما پس از چند دقیقه صداهای خنده و پچ پچ از ردیف های عقب به گوش من می رسید و کاملاً در جریان بودم که دلیل خنده ها و صداها دست خط ناخوانا و بدم بود و این مسئله خیلی برای من سخت بود بود. همین مسئله موجب شد که تصمیم بگیرم  روی خطم کار کنم.

شروع تمرین خطاطی

تصمیمم برای آموزش خط کاملا جدی بود! با یکی از دوستانم که کلاس خط می رفت در میان گذاشتم. او به من گفت که حتما باید به انجمن خوشنویسان مراجعه کنم و نوشتن را آغاز نمایم. در آن موقع من زمان کافی و شرایط مالی مناسبی برای شرکت در کلاس خط نداشتم، به همین علت یک کتاب  به نام “تعلیم خط” را از او به امانت گرفتم تا خودم برای رسیدن به هدفم تلاش کنم. با توجه به اینکه معلمی نداشتم مرتبا سرمشق های کتاب را تمرین می کردم تا اینکه پس از 2 الی 3 ماه خطم همانند بقیه خوانا شد و کتاب را پس دادم! اما همچنان تمرینات خط و خوش نویسی را ادامه می دادم. این روال آنقدر ادامه پیدا کرد که پس 8 الی 10 ماه دیگر به یکی از سرگرمی های هر روزه من تبدیل شده بود و صرفا برای بهتر شدن خطم نوشتن را ادامه نمی دادم.

تغییر از حالت نا مطلوب به مطلوب

حدود یک سال از این ماجرا گذشت و من همچنان نوشتن را ادامه می دادم  و خطم به قدری خوب شده بود که می توانستم چند بیتی را بر روی کاغذ ابروباد بنویسم و به دوستانم هدیه دهم. دراین دوره نوع نگرش من به خط کاملا تغییر کرد و دیگر آن حالت ابزاری را نداشت و به یک هنر تبدیل شده بود که از آن لذت می بردم. یک روز که به مغازه پارچه نویسی رفتم اتفاق جالبی افتاد ( اون زمان هنوز بنر چاپی وجود نداشت) .اون روز پارچه نویس مغازه حضور نداشت و نمی توانست درخواست ها را انجام دهد، از طرفی شخص صاحب عزا نیز پارچه های نوشته شده را لازم داشت!

 من به صاحب مغازه پیشنهاد دادم که اجازه بدهد از وسایل پارچه نویس استفاده کنم و در صورت خراب شدن پارچه هزینه مواد اولیه و پارچه را بپردازم (مسولیت پدیری) صاحب مغازه پذیرفت و من برای اولین بار قلمو پارچه نویسی را به دست گرفتم. پس از پایان کارو خشک شدن پارچه خیلی زیبا شده بود به طوری که صاحب مغازه از من خواست که تمامی پارچه هایی که برای این مراسم ترحیم نیاز بود را بنویسم. من از این موضوع خیلی لذت بردم، زیرا فعالیتی که من حدود 2 سال بدون هدف تجاری و به دلیل علاقمندی انجام داده بودم به یک محصول قابل ارائه تبدیل شده بود که خواهان داشت!

با این اتفاق تصمیم گرفتم که به اصلاح مشکلات جزیی کارم مانند حاشیه ها، کنارها و … بپردازم ( از خطاط مغازه کمک گرفتم). در این زمان خطم به قدری تغییر کرده بود که می توانستم آن را قاب بگیرم و داخل اتاقم نصب کنم. بعد از این ماجرا تمرین خط شکسته، نستعلیق و سایر خطوط را بر روی کاغذ مناسب ادامه دادم و هنوز می آموزم …

یادگیری خط شکسته لاتین

با وارد شدن به دوران تحصیلات تکمیلی خیلی علاقمند بودم مطالبی که تدریس می شد وغالبا به صورت لاتین بودند را با خط شکسته بنویسم اما متاسفانه مدرسی که خط لاتین شکسته آموزش دهد را نتوانستم پیدا کنم. در آن زمان دسترسی به اینترنت برای فایل های آموزشی وجود نداشت ( یوتوب نبود 🙁 ) و با استفاده از یک PDF نحوه اتصال خطوط لاتین به یکدیگر، تمرین خط لاتین شکسته را شروع کردم و توانستم در یک بازه زمانی 20 روزه خط لاتین شکسته را یاد بگیرم! ( دقت کنید ؛ نه کاربردی داشت ، نه فایده ای فقط علاقه) اینجا بود که متوجه شدم انجام دادن کارهای مختلف خیلی دشوار نیست به شرط آنکه برای انجام آن ها برنامه ریزی و پشت کار داشته باشیم.

تحلیل و توجه به نقاط ضعف

مدت ها به این موضوع فکر می کردم

«اگر من هم مثل بقیه یک خط معمولی داشتم آن روز دفترم را به همکلاسی ام می دادم و دوباره تحویل می گرفتم»

دیگر مورد تمسخر قرار نمی گرفتم و به نقطه ضعف خود پی نمی بردم، علاوه بر این کسی از من حمایت نمی کرد و کتابی امانت به من نمی داد و من نیز تلاشی نمی کردم که تغییر کنم و این مراحل را طی کنم. اکنون واقعاً از داشتن مهارت خوشنویسی خوشحال هستم، زیرا از یک نقطه ضعف و ناتوانی این مهارت و پیشرفت در من ایجاد شد که اگر این نقطه ضعف را نداشتم هرگز نمی توانستم به این اندازه پیشرفت داشته باشم. این بیت شعر را همیشه به یاد داشه باشید :

گر خواهی شوی خوشنویس     بنویس و بنویس و بنویس

نمایشگاه آثار خوشنویسی سال 93 دانشگاه رازی کرمانشاه

حرف آخر

به شما توصیه می کنم که ابتدا نقاط ضعف خود را بشناسید زیرا در آینده به نقاط قوت شما تبدیل خواهند شد. به عنوان مثال اگر:

  • ترسو هستید
  • خجالت می کشید
  • وزن بالایی دارید
  • استرس بسیار به سراغ شما می آید
  •  نمی توانید به خوبی پول دربیاورید و …

این ها می توانند سکوی پرتاب شما برای رسیدن به یک توانایی در سطح بالا هستند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تبدیل نقاط ضعف به قوت خیلی ساده تر ازتقویت یک نقطه نرمال خواهد بود ( قانون دانینگ کروگر) ، زیرا انگیزه ای به نام دوری ازحالت ناخوشایند پشت این کار نهفته است. امیدوارم با خواندن این داستان متوجه شده باشید که چرا باید به سمت تغییر حالت از حالت نا مطلوب به مطلوب بروید.

با ما همراه باشید.

آکادمی موفقیت ایران

ایران دُخت

ایران دخت

احتمالاً با شنیدن اسم ایران دخت یاد ایام قدیم و زمان قاجار یا دختر احمد شاه بیفتید و شاید هم به یاد یک اسم خیلی قدیمی مثل شاه دخت ، پری دخت و … که دیگه جایی استفاده نمی شه بیفتید.

خب تا اینجای کار حق با شماست اما اتفاق قشنگی که الان می خوام یه توضیح براتون بدم شروع میشه از ایده اصلی (Snapp Box) اسنپ باکس (یا همون اسنپ موتور)!!

این داستان کاملاً واقعیه و هیچ ربطی به هیچ مجموعه ای نداره فقط ارائه شده که شما مراحل ساخت یک برند و مجموعه رو باهاش آشنا بشید. بدونید که برای رسیدن به یک طرح نهایی لازم نیست همه چیز رو از ابتدا تا انتها بدونید (ما توی بخش آموزشی بهش می گیم Lean StartUp )!!

جالبه بدونید که بیش از 70 درصد از مجموعه های بزرگ در مسیری که شروع کردند به موفقیت نرسیدن اما به موفقیت بزرگی رسیدن!! چون در هر لحظه تغییر کردن و بهتر و بهتر شدن و جهتشون رو مثل یک هواپیمای در حال پرواز تغییر دادن و تغییر دادن تا به اوج رسیدن و به سمت مقصد حرکت خودشونو ادامه دادند!

سالها پیش با ایده پپک موتوری ( اسنپ باکس )

شاید حدود 15 سال پیش بود. چون داخل یک کلان شهر زندگی می کردم. صرف بیهوده وقت و ترافیک سنگین همیشه برای من آزار دهنده بود. مثلاً بشینی توی ماشین بری و بعد برگردی که حالا مثلاً یک کتاب جابجا کنی و یا مثلا یدونه قابلمه آش مادر بزرگتو پس بدی بهش! خلاصه از این کارهایی که الان هم خیلی از زمان های مفید افراد رو می گیره درگیری ذهنی شده بود که چرا و چطور واسپاری بشه؟؟

تجربه اولین شکست! شروع یک ایده در زمان نا مناسب!

زمانی که من طرح اسنپ باکس رو با خودم حلاجی کردم و ضرورت پیاده سازی شو در ذهن داشتم. هنوز از یاهو مسنجر استفاده می شد! شاید خیلی هاتون یاهو مسنجر رو یادتون نیاد!! پس عملاً زیر ساختی برای پیاده سازی این ایده توسط اپلیکیشن و یا بستر وبسایت فراهم نبود. چون کاربران نهایی هم اینترنت نداشتن یا در دسترس آنها نبود. بنابراین شبیه به آژانس های قدیمی روی بستر تلفن ثابت این کار صورت گرفت. اما به خاطر نبود تلفن همراه رانندگان موتور این طرح با چند بار اصلاحات به حالت تعلیق رفت. البته کلی تجربه مدیریتی ازش یاد گرفتیم 🙂

در همین جا اشاره کنم که هیچ ادعایی برای اسنپ باکس نداریم، خیلی هم خوشحال هستیم که یک بستر خدمت رسانی به جامعه اضافه شده که خود ما نیز این بستر بارها و بارها استفاده کرده ایم.

ایده مدیریت اسناد و نیاز مدیریت اطلاعات

سال ها قبل از به وجود آمدن اینستاگرام و … ما برای بیمارهایی که به یک پزشک خاص مراجعه می کردند، یک نرم افزار شبیه گالری ساخته بودیم که هم پزشک می توانست به راحتی تمام اطاعات بیمار را بصورت تصویری سال ها و ماه ها مدیریت کند و هم جهت صحت سنجی در اختیار مخاطبین خود قرار دهد و … ( اگر شما هم پزشک هستید می توانید از این نرم افزار مدیریتی در مطب خود استفاده کنید ) اما خب این نرم افزار بصورت خیلی صنعتی بر پایه ویندز روی سرور و لبتاب کار می کند و طیف تمرکز روی پزشکان بود.

سالها این بخش به قدرت خود باقی بود اما ایده بعدی گستره بیشتری داشت گستره ای به بزرگی تمامی اصناف …

نمایشگاهی دیجیتال برای محصولات غیر دیجیتالی

بعد از سال ها کم کم گوشی های هوشمند شروع به فعالیت کردند. ما هم در بستر اندروید یک سری فعالیت های تجاری را شروع کردیم که البته بیشتر بر پایه شبکه سازی صنعتی بود درست مثل نمایشگاه های بین المللی، اما با این تفاوت که در این نمایشگاه ها ارتباط و زمان نمایشگاه می توانست شما را در دسته بندی های خاص خودش حمایت و پشتیانی کند. این محصول به صورت تجاری برای شما در دسترس می باشد. این زمینه ای شد برای ایده بزرگ تر و البته کارا برای ایرانیان عزیز.

هوشمند سازی رستوران مدیریت تا گالری

بعد از صنعتی شدن برنامه ها در بستر اینترنت و سایر رسانه ها مانند گوشی های هوشمند و … یک نرم افزار تخصصی مربوط به رستوران ها که باعث حذف کامل گارسون برای گرفتن اطلاعات، مدیریت صندوق برای محاسبه و همچنین دریافت اطلاعات از کالری هر غذا تا رزرو میز هوشمند و … بدون کارمند حتی حسابدار انجام می شود. البته این نمونه هم بصورت صنعتی با بیش از 5 سال سابقه در رستوران های بزرگ در اختیار شما عزیزان می باشد.

 

ایده نوبت دهی و خدمات تخصصی بانوان

همون طور که همیشه گفته شده در لغت نامه زاپنی ها چیزی به نام مشکلات تعریف نشده

بحران = فرصت+تهدید

یکی از مشکلاتی که خودم با اون درگیر بودم انتظار در صف آرایشگاه برای دریافت خدمات بود! دلیل اون هم وقت محدود و کم بودن آرایشگاه های حرفه ای بود. من هم که وقت نداشتم همه رو دونه دونه تست کنم آخه !!

بنابراین یک ایده کلی نوبت دهی هوشمند برای صنف ارایشگاه مطرح شد. البته ایده برای کلیه اصناف در دانشگاه رازی کرمانشاه مطرح و پیاده شد. که به دلایل کلی بودن و عدم تمرکز مخاطب های زیادی را به دست نیاورد. همین ایده بعدها با تجمیع خدمات و بازار سنجی بخش های فروشگاهی و … تکمیل و بهینه شد. اکنون نرم افزار ایران دخت یکی از کامل ترین و محبوب ترین نرم افزار ها در زمینه مزون ها، سالن های زیبایی و خدمات مروبط به بانوان می باشد. البته این نرم افزار به دست مهندسین عزیز و فرزندان ایران زمین بصورت کاملاً حرفه ای با امکان ارائه هر گونه سفارشی سازی اکنون با هزاران کاربر مشغول فعالیت است. امید که با همکاری و دریافت نظرات شما هر روز بهتر و پر قدرت تر شود.

برای دریافت اطلاعات تخصصی ایراندخت و نصب این محصول ارزشمند به وبسایت اختصاصی ایراندخت مراجعه نمایید

وبسایت ایراندخت

برای تماس با آکادمی هم از بخش تماس با ما استفاده کنید

هو اوپونوپونو ho oponopono پاکسازی کوانتومی

تمرین پاکسازی کوانتومی (هو اوپونوپونو)

دوستان عزیز سلام امروز یکی از پرسش های ارسالی به آکادمی موفقیت ایران را بررسی می کنیم.

سوال : استاد کرمی عزیز سلام، شما گفته اید که باید تمام مسئولیت های زندگی خود را برعهده بگیرید. من با گفتن جملات و این که من مقصر تمام وقایع زندگی خودم هستم دچار احساس گناه شده ام. چگونه از حس گناه خارج شوم؟

پاسخ : دوست عزیزی پس ازشنیدن صحبت های من دچار احساس منفی گناه شده است.

اولاً خیلی خوشحالیم که شما انقدر تمرین کرده اید که حستان تغییر کرده. این یعنی که شما صحبت های را با دل و جان شنیده اید و سعی در تغییر موقعیت فعلی خود داشته اید. سعی در تغییر موقعیت موجود مرحله ی اول این فرایند است، اما در سطح دوم شما به دلیل تصورات و تفکرات نامناسب دچار تشویش ذهنی شده اید.

ما در سمینار گذشته « برج آزادی تهران » گفته ایم که مسئول تمام اتفاق های زندگیتان خودتان هستید.

مثال : ممکن است شما در کوچه ی محل زندگیتان شخصی با اتومبیلتان تصادف کند، مقصر کسی است که با ماشینتان تصادف کرده و مبلغ خسارت وارد شده به شما را هم پرداخت میکند، اما مسئولیت تعمیر، مذاکره و این که از آن روز به بعد مکان امن تری را برای پارک اتومبلیتان انتخاب کنید با خودتان است. پس معنای کلمه ای مقصر با مسئول بسیار متفاوت است.

انسان مقصرهمچنان در عالم خسران و زیان می ماند اما « فرد مسئول بحران را مدیریت » میکند هرچند مسئولین ما با این تفاسیر قابل قیاس نیستند. روی صحبت من مسئولین ژاپنی و اروپایی که نمونه ی یک مسئول واقعی هستند می باشند. از این مهم ترمسئولیت شخصی، زندگی، کسب و کار کمپانی خوتان است.

اگراین مطالب را باهم جمع بندی کنیم :

شما در تمام ابعاد زندگیتان مسئول هستید نه مقصر

این دو لغت را در ذهن خود ارزیابی کنید :

    • مقصر :کسی است که قصوری را انجام داده ، یا کم کاری کرده باشد.
    • مسئول : کسی است که باید به سوالات پاسخگو باشد ؛ سوالاتی از قبیل چه کار کنم که این اتفاق دیگر پیش نیاید؟ چرا این اتفاق پیش آمده است…؟ جواب این سوالات را باید به خودتان بدهید نه هیچ شخص دیگری.

با این تعاریف جدید هر اتفاقی که درزندگی شما رخ بدهد ممکن است شما مقصر باشید یا این که نباشید. اما چیزی که واضح است : «مسئولیت آن اتفاق تماماً با شما است».

 

مثال : اگر کودکتان خانه را بهم میریزد مقصرکودکتان است. اما مسئول شما هستید و شما می توانید تکنیک جدا کردن انسان ها از اتفاقات را به کار بگیرید. این موضوع را بهتر درک کنید که وقتی انسانی نباشد پس شما هم نمی توانید مسائل و اتفاقات پیش آمده را گردن کسی بیاندازید!! پس قبول می کنید که مسئولیت تمام اتفاقات پیش آمده با خودتان است. (این تکنیک را نیز در سایت آکادمی موفقیت می توانید دانلود کیند IranSuccess.Com).

 

تکنیک جدا کردن انسان ها از اتفاقات بسیار شبیه به تفکر ژاپنی ها درمدیریت است.

به همین دلیل فرهنگ عذرخواهی ژاپنی ها را بسیار دوست دارم، آنها به دلیل قطع اینترنت در ساعت 3 صبح به مدت30 ثانیه در یک هتل نامه ی عدر خواهی کتبی برای همه ی مشتریان می فرستند و به دلیل تاخیرقطارهای ژاپن مسئولین و تمام کارکنان خطوط ریلی ازمردم عذرخواهی می کنند. این فرهنگ، فرهنگ زیبایی است.

این یعنی مسئول تمام اتفاقات پیش آمده ما هستیم و یکی از دلایل پیشرفت ژاپن به دلیل رعایت اصول مسئولیت پذیری آنها است. در ایران مردم به دنبال مقصر و زندانی شدن او هستند تا تنبیه شود. آیا این راهکارمناسبی است!؟ خیر!

راهکار مناسب برای تغییر در یک جامعه چیست؟

به شما قول می دهم که راهکار مناسبی نیست! زیرا با زندانی کردن فرد مقصر چون انسان های مشابه او بسیار زیادند و می توانند آن کارها را مجددا انجام دهند. زیرساخت اصلاح نشده است و این روند درجامعه دوباره تکرار می شود؛ دلیل آن بسیار ساده است، آموزش های ما برمبنای یک اصل ساده (تنبیه شدن) است. یعنی مقصر اگر پیدا شود تنبیه می شود بنابراین شخصی که می خواهد مرتکب تخلف شود اول دنبال مرحله ی بعد می گردد که آیا تخلفی که می خواهد انجام دهد ارزش تنبیه شدن را دارد یا خیر!؟

مثال: آیا از لحاظ مالی می ارزد که ما در خیابان پارک دوبل انجام دهیم و 50 هزار تومن جریمه شویم؟ یا این که پارک معمولی انجام دهیم اما مقداری پول پارکینگ پرداخت کنیم؟

خوب با پرداخت 20 هزار تومان پول پارکینگ معلوم نیست که جریمه شویم یا خیر؟ با 5 بار تخلف ممکن است یکبار آن را گیربیفتیم. به جای 250 هزارتومان 50 تومان جریمه پرداخت می کنیم. اگر در پارکینگ برویم هزینه ی آن 100 هزار تومان می شود. با اندکی تامل متوجه میشویم که 50 هزار تومن از 100 هزار تومن کمتراست و انتخاب 50 هزار تومان انتخاب منطقی تری است!

 

در اینجا زمانی که مقصر پیدا شود جریمه میشود اما اگر بفهمدکه آن شخص کلاً یک شخص مسئول است یعنی اگرآنجا پارک کند باعث تشدید ترافیک، آلودگی، زشت شدن چهره ی شهر می شود. در بٌعد بیشتر فرهنگ ترافیکی و اقتصاد بین المللی اش به تک تک شهروندان هم مربوط می شود. هیچ وقت دیگر پارک دوبل انجام نمی دهد و هیچ وقت موجب بهم ریختن این سلسله مراتب نمی شود. این کاری است که اروپایی ها، ژاپنی ها بسیار بر روی آن در مدارس کار کرده اند. به نتایج عالی رسیده اند و نمونه های آن را در دستاورد های اجتماعی آنها قابل مشاهده است.

با این تعاریف جدید دوست عزیزی که دچار احساس گناه شده اید، اولاً این حس مقداری طبیعی است چون روح ما تا امروز احساس مسئولیت پذیری نداشته است. از امروز که شما تلاش کرده اید مسئولیت ها را به گردن خودتان بیاندازید یک مقدار احساس گناه طبیعی است. اما بخشی که شما در ذهنتان است این موضوع است که شما مقصرهستید؟ خیر. شما مقصر نیستید بلکه شما مسئول هستید.

و این موضوع کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند، خوشحالیم که سوال پیش آمده را مطرح کردید و امیدواریم که پاسخ ارائه شده به سوال شما بتواند شما را به آن ذهنیت مثبت که باید رسانده باشد.

منتظر ریافت پرسش های شما به آکادمی موفقیت ایران هستیم.

راه سریع ارسال پرسش ها در تلگرام

چه کاری مناسب منه؟

تفاوت مسیر و هدف؟

چطور مسیر درست کار خودمان را پیدا کنیم؟

دوستان عزیز سلام سامان کرمی هستم از اکادمی موفقیت ایران با یک نکته بسیار کلیدی وطلایی هدف .
معمولا این سوال پیش می آید، ما این نکته را می دانستیم. اما در برنامه ریزی عملی برای موفقیت خیلی از ما انسان ها مسیر را با هدف اشتباه می گیریم.
نکته ی کلیدی این است که آنچنان بر روی مسیر تمرکز کردیم از هدف دور شده ایم. اکنون مسیر برای ما تبدیل به هدف شده است. سعی کنید هیچ وقت در این موقعیت قرار نگیرید و سعی نکنید آن را حفظ کنید. این اتفاق زمانی می افتد که ما خودمان را ارزیابی نمیکنیم.بارها و بارها کارهای روزمره خود را تکرار می کنیم.


امام علی (ع) میفرماید: به حساب خود برسید قبل از این که به حساب شما رسیدگی شود. منظور از این حدیث این نیست که تا زمان مرگ و روز حساب صبرکنیم. ما وظیفه داریم در این دنیا با در نظر گرفتن هدف هم زمان که توانستیم خود را ارزیابی کنیم.

این همان تفکری است که به آن توصیه فراوان شده.

زمانی که به برخی اشخاص مشاوره میدهم و با آن ها صحبت میکنم متوجه می شوم که دگرگون شده اند فقط به این دلیل که مسیر برایشان تبدیل به هدف شده را تغییر می دهند.

دو نمونه مثال برای واضح تر شدن توضیحات را در زیر مشاهده می کنید:

خیلی از آدم ها این مشکل را دارند مثل هدف از تحصیلات تکمیلی! انسان ها معمولاً زمانی که در سنین 16 یا 17 سالگی هستند برای خود یکسری آمال و آرزو ها را مشخص می کنند. به خصوص افرادی که در خانواده هایی با سطح مالی پایین به دنیا آمده اند اهداف مالی مشخص تری ندارند. دنبال این هستند که بعد از تحصیلات به یک شغل مناسب و درآمد و رفاه در نهایت استقلال مالی دست پیدا کنند.(آکادمی موفقیت)


پس در نهایت یکی از اهداف رسیدن به رفاه مالی با استفاده از تحصیلات است.


یکی دیگر از فرایند هایی که ممکن است در ذهن شما هم باشد. رسیدن به جایگاه اجتماعی با استفاده از تحصیلات است. خیلی از انسان ها زمانی که تحصیلات را شروع میکنند در طول دوران تحصیلشان از هدف خارج میشوند.

روزی شخصی برایم از چای ساز خانه اش که خراب شده بود صحبت میکرد و میگفت خرابی چای سازش باعث شده که 2 روز تمام چای ننوشیده! و همش از تعمیر چای سازش و خرید یا جایگزینی اون می گفت. او هدف اصلی را که چای خوردن بود فراموش کرده بود. من به او پیشنهاد کردم که از کتری استفاده کند (کتری هم جلوی دید بود) و بسیار متعجب شد دلیل این اتفاق بسیارساده است! ما آنقدر که روی مسیر متمرکز شده ایم هدف را فراموش کرده ایم!

متاسفانه مشغله و روزمرگی باعث می شود عادت به تکرار مسائل کنیم و این باعث می شود که در زندگیمان مسیر جای هدف را بگیرد. از همین امروز شروع کنید در یک نکه کاغذ ارزیابی کنید. معمولا ما انسان ها بعد از ارزیابی این سوال برایمان پیش می اید که بعدش چه؟ جواب این سوال بستگی به نوع پرسش خودتان دارد!

اکنون رسیدن به ریشه خواسته ها را با یک تمرین توضیح می دهیم :


می توانید ویدئوی تبلیغ نویسی موثر را دانلود کنید در آن ویدئو راجب این مسائل به طور مفصل توضیح داده شده است اما اگر با این تفاسیربخواهیم به آن اشاره کنیم همان مثال تحصیلات تکمیلی را در نظر بگیرید. (IranSuccess.Com)

  • من میخواهم مدرک بگیرم که … ؟

پاسخ این پرسش بسیار مهم است. برای مثال میخواهیم پس از دریافت مدرک در اداره ای مشغول به کار شویم یا این که بخواهیم کسب وکاری را تاسیس کنیم. باز این سوال پیش می آید که بعدش چی …؟ این بسیار مهم است پس از رسیدن به شغل مورد نظراز طریق استخدام و یا تاسیس شرکت ما به رفاه و استقلال مالی و پرستیژ شخصیتی و … می رسیم.

  • اما باز هم این سوال پیش می آید که بعد از آن چه اتفاقی می افتد…؟

و این سوال انقدر تکرار می شود تا به ریشه برسیم. در اینجا نکته ی کلیدی این است وقتی جواب همه ی این سوالات را میدهیم و در همه ی امور به ریشه می رسیم و این که متوجه میشویم باور واقعی ما چیست؟ خوب بعد از آن که به پول رسیدیم میخواهیم آن را چگونه خرج کنیم؟ و این بسیار مهم است ممکن است بخواهید با آن پول کارخانه بسازید یا این که با آن مهاجرت کنید و یا سرمایه گزاری و …. این تصمیم ها باور های شما هستند و این لحظه ی کلیدی زندگی شما است.

حال دوباره به صورت دوره ای بررسی کنید. انیشتن در این باره جمله ای دارد « اطلاعات و دانشی که مشکل را به وجود آورده است قطعا نمیتواند آن مشکل را حل کند» .اگر می توانستید که به مشکلات دچار نمی شدیم و آن را حل می کردیم. باید به صورت دوره ای یعنی هر زمان که دانشتان افزوده شد ( مطالعه، مشاهده، تفکر یا … ) مجدد تصمیم بگیرید.

اکنون می توانید پاسخ دهید چون اهدافتان از مسیرتفکیک شده است.

امروز به یک مرحله ی جدید از زندگیتان رسیده اید که می توانید مسیرهای دیگری را برای رسیدن به همان هدف پیدا کنید. مثلا همان هدف مالی که به آن در بالا به آن اشاره کردیم. ممکن است شخصی هدفی مثل دانشگاه رفتن و استخدام شدن، در نهایت به پول رسیدن : خرید اتومبیل یا هرخواسته ی ذهنی خود برسد.

  • همه ی شما بدون شک روزی به این هدف خواهید رسید.
  • اما آیا راه کوتاه تری وجود ندارد؟
  • آیا می شود به جای 4 یا 10 سال تحصیل راه یکساله را پیدا کنید؟
  • آیا فرایند سریع تری برای رسیدن به این مسیر وجود ندارد؟

قطعا وجود دارد و این یک احتمال نیست من به شما این قول را می دهم که اگر اهدافتان را مشخص کنید راه های ساده تری را برای دستیابی به آن هدف پیدا خواهید کرد. این نکته را به یاد داشته باشید که اهدافتان را از مسیرتفکیک کنید و برای رسیدن به هدف هایتان مسیر های ساده تر و سریع تر را پیدا کنید.

بیش از 95% انسان ها آدم های زندگی روزمره هستند و نمیتوانند هدفهایشان را از مسیر تفکیک کنند.


من در دانشگاه از دانشجویان ارشد و دکترا هدف آن ها را از درس خواندن پرسیدم و بسیاری از آن ها پاسخ دادند که میخواهم مدرک دریافت کنم و از آن ها پرسیدم بعدش چی؟ پاسخ دادند که با آن به کار مشغول شوم و باز میپرسم بعد از مشغول کار شدن چه هدفی دارید و درآخر به کجا میخواهی برسی؟ این بسیار جالب است که خیلی از انسان ها به این درک نمی رسند که هدف نهاییشان چیست؟ 

افراد موفق این را خیلی سریع درک میکنند هدف را مشخص و روی آن متمرکز می شوند.

گروه تحقیقاتی آکادمی موفقیت

برای دریافت سایر مقاله ها می توانید نام خود را به 10003715 پیامک کنید

مشاوره مستقیم حضوری و تلفنی

مشاوره کسب و کار تهران

مشاوره کسب و کار تهران (برندسازی)

دوست عزیزی که این مطلب را می خوانید، شاید به این فکر کرده اید که چرا جلوی یک اسم معروف صف می کشند که از خدمات و محصولات اون استفاده کنند. یا اینکه چرا یک محصول خاص همواره مشتری های خودش رو با وجود اختلاف قیمت دارد.

بله اون ها برند شده اند. برند شدن با تبلیغات متفاوت است. برند سازی یعنی ارزش آفرینی هر چه بیشتر در یک کسب و کار. ارزش آفرینی که هم شما را به سود و پول می رساند و هم مشتری شما را و حتی کارمند شما را !!

می خواهم یک مقدار بیشتر به این مسئله فکر کنیم. تفکری از روی خواسته های ارزشمند. اگر شما به عنوان یک مشتری بودید چه می خواستید؟ آری شما باید بتوانید خودتان را در جایگاه یک مشتری فرض کنید و بسیار جالب است وقتی که از مشتریان راجع به اولویت های آنها سوال می شود. تنها 14 درصد از این مشتریان به دنبال تخفیف یا قیمت پایینتر هستند!!

پس برای جامعه 86 درصدی برنامه ریزی کنیم نه برای جامعه 14 درصدی بله این یکی از راز های فروش موفق و برند شدن یک کسب و کار است. شما می توانید این درصد کم را هم با خود همراه کنید. با تکنیک های دیگری که برای این افراد هم ارزش آفرینی می شود.

اکنون زمان آن رسیده که برای برند شدن کسب و کار خود زمان و سرمایه اختصاص دهید.

 

آیا هزینه و زمانی را که به برند سازی اختصاص می دهم هجو یا بیهوده است و آیا سود دهی دارد و یا خیر.

دو نکته را باید مد نظر داشت

  • شاید در بازه زمانی بسیار کوتاه هزینه ها چشم گیر باشد
  • در طولانی مدت قطعا سود آن با حالت اول قابل مقایسه نیست

مثالی برای روشن شدن این قضه:

شما مشتریانی دارید که هر یک از آنها به شما 10 دلار سود می رسانند. حالا شما 10 مشتری ماهانه 10 دلاری دارید.

در مجموع شما 100 دلار سود می کنید.(هزینه برندسازی تقریبا صفر است)

شروع می کنید به برند سازی و 20 درصد برای مثال از سود به این موضوع اختصاص می دهید. حالا شما همان 10 مشتری قبلی را دارید و هر کدام 8 دلار به شما سود می رسانند و این همان زمان کاهش سود اولیه است.(زمان شروع برند سازی و بازدهی معمولا از 45 روز شروع می شود)

پس از گذشت یک زمان نسبتا کوتاه چند ماهه اکنون اسم شما و نام مجموعه شما به صورت یک برند در حال بزرگ شدن است. حالا آرام آرام مشتریان شما بیشتر و بیشتر می شوند. در جایگاهی که شما قرار دارید برای مثال بعد از یک سال در بدترین شرایط مشتریان شما دو برابر یا 20 نفر و هر کدام همان 8 دلار را به شما سود رسانند. سود مجموع شما 160 دلار خواهد بود. یعنی بیش از یک و نیم برابر حالت قبلی برای سال اول.

و حالا همین روند را برای 5 سال در نظر بگیرید: روند رشد 2 برابری مشتریان پس از 5 سال حدود 160 مشتری 7 دلار سود را هم برای شما به ارمغان آورد. شما صاحب بیش از 1100 دلار خواهید بود در صورتی که در یک فرایند عادی کسب و کار شما بعد از گذشت این دوره زمانی صاحب حدود 500 دلار درآمد ماهانه خواهید بود.

پس سرمایه گذاری روی بخش برند سازی سازمان خودتان یک سرمایه گذاری منطقی و در بدترین شرایط ممکن 3 برابر بیشتر و 4 برابر سریعتر شما و دارایی های شما را رشد خواهد داد.

اونهایی که واقعا کاسب بازاری هستند دقیقا درک صحیحی از این مطالب که در اینجا ذکر شد را خواهند داشت. 

 

 

مشاوره های کسب و کار سرمایه گذاری ایده آل 

شاید شما هم به این فکر کنید که هزینه ای را که بابت استفاده از تجربیات دیگران می خواهیم پرداخت کنیم را خودمان استفاده می کنیم. و به نتایج دست پیدا خواهیم کرد.

نکته اصلی اینجاست که هزینه استفاده از دانش دیگران بسیار کمتر از کسب و تجربه همان دانش است

برای مثال من برای مدیر عامل یک شرکت پتو سازی در حال آموزش یک روند برای استخدام یک نیروی ایده آل برای بخش های مختلف بودم. که خود او به نتیجه جالبی اشاره کرد. گفت که بله هزینه هایی که برای آموزش خودش و استفاده از دوره های مربوط انجام داده برای او بسیار کارساز بوده. به این صورت که بعد از دوره ای که طی کرده بود. توانسته بود انسان های درستی را نقاط مناسب به کار گیرد. و خودش می گفت که با داشتن 800 پرسنل هر ماه درگیر استخدام و فرایند های مربوط به واحد کارگزینی بوده ایم. اما اکنون این فرایند درگیری نیروهای کار به یک چهارم رسیده است. 

یعنی فقط در فرایند استخدام کارگزینی 2 نفر را اضافه داشتیم که به بخش های بایگانی و حسابداری کمک می کنند.

دو نفر نیروی کار یعنی دو نفر که بابت آنها باید هزینه پرداخت شود. اکنون اتفاقی که می افتد این است که : ما به اندازه 2 نفر برای تمام عمر یک سازمان که اگر آنرا 20 سال در نظر بگیریم. 20 تا 12 ماه 240 ماه در حالی که به دو نفر این حقوق را بدهیم همراه با عیدی و پاداش و … حدود 500 ماه یا بیشتر حقوق پایه را تنها با یک بار آموزش و پیاده سازی اصولی تا پایان کار یک مجموعه را سود می بریم!!

نکته اصلی همین است ما سود نهایی را نمی توانیم ملموس سازی کنیم. و هزینه های جاری فعلی را به عنوان مقیاس در نظر می گیریم.  هر چیز را اگر بخواهیم ملموس سازی کنیم، باید ابتدا آنرا به صورت عددی و حساب شده به صورت یک طرح توجیه پذیر به خودمان ارائه کنیم. 

حالا که با یک حساب سر انگشتی متوجه می شویم حد اقل سودی که در فرایند آموزش و مشاوره نصیب ما می شود

سی برابر هزینه های آن است 

  

پس یک سرمایه گذاری بسیار عالی محسوب می شود. حالا با فرض داشتن این بازده آیا بازه هم باید برای استفاده از آموزش ها و آموزش درنگ کنیم!؟

جواب : بله!

مهم ترین بخش این است که : از چه کسی می آموزید.<