چگونه نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل کنیم؟

چگونه نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل کنیم؟

چگونه نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل کنیم؟

(بر اساس داستان واقعی)

سلام سامان کرمی هستم از آکادمی موفقیت ایران، در این پست قصد دارم داستانی در رابطه  با نقاط ضعف و تبدیل آن ها به نقاط قوت با شما به اشتراک بگذارم. در هر انسانی نقاط ضعف و قوت بسیاری وجود دارد. شناخت نقاط ضعف و توجه به آن ها و نیز انجام کارهایی در جهت از بین بردن این نقاط ضعف می تواند تاثیر مهمی در موفقیت افراد در زندگی و تبدیل نقاظ ضعف به قوت داشته باشد. با مطالعه این مطالب شما می آموزید که چگونه یک معضل سطح پایین و ابتدایی می تواند موفقیت شما را در پی داشته باشد، پس تا پایان با ما همراه باشید.

 

چگونه خوش نویس شدم؟

سال ها پیش که دانشجو بودم همانند بسیاری از آقایان دیگر خط خوبی نداشتم! در واقع این موضوع اصلاً برایم اهمیتی نداشت. تا اینکه یک روز که سر کلاس با بی حوصلگی تمام مشغول نوشتن مطالبی که استاد تدریس می کرد بودم یکی از همکلاسی های خانم که در ردیف پشت سر من نشسته بود از من دفترم را خواست تا بخش هایی که جا مانده و نتوانسته است بنویسد را تکمیل کند. اما پس از چند دقیقه صداهای خنده و پچ پچ از ردیف های عقب به گوش من می رسید و کاملاً در جریان بودم که دلیل خنده ها و صداها دست خط ناخوانا و بدم بود و این مسئله خیلی برای من سخت بود بود. همین مسئله موجب شد که تصمیم بگیرم  روی خطم کار کنم.

شروع تمرین خطاطی

تصمیمم برای آموزش خط کاملا جدی بود! با یکی از دوستانم که کلاس خط می رفت در میان گذاشتم. او به من گفت که حتما باید به انجمن خوشنویسان مراجعه کنم و نوشتن را آغاز نمایم. در آن موقع من زمان کافی و شرایط مالی مناسبی برای شرکت در کلاس خط نداشتم، به همین علت یک کتاب  به نام “تعلیم خط” را از او به امانت گرفتم تا خودم برای رسیدن به هدفم تلاش کنم. با توجه به اینکه معلمی نداشتم مرتبا سرمشق های کتاب را تمرین می کردم تا اینکه پس از 2 الی 3 ماه خطم همانند بقیه خوانا شد و کتاب را پس دادم! اما همچنان تمرینات خط و خوش نویسی را ادامه می دادم. این روال آنقدر ادامه پیدا کرد که پس 8 الی 10 ماه دیگر به یکی از سرگرمی های هر روزه من تبدیل شده بود و صرفا برای بهتر شدن خطم نوشتن را ادامه نمی دادم.

تغییر از حالت نا مطلوب به مطلوب

حدود یک سال از این ماجرا گذشت و من همچنان نوشتن را ادامه می دادم  و خطم به قدری خوب شده بود که می توانستم چند بیتی را بر روی کاغذ ابروباد بنویسم و به دوستانم هدیه دهم. دراین دوره نوع نگرش من به خط کاملا تغییر کرد و دیگر آن حالت ابزاری را نداشت و به یک هنر تبدیل شده بود که از آن لذت می بردم. یک روز که به مغازه پارچه نویسی رفتم اتفاق جالبی افتاد ( اون زمان هنوز بنر چاپی وجود نداشت) .اون روز پارچه نویس مغازه حضور نداشت و نمی توانست درخواست ها را انجام دهد، از طرفی شخص صاحب عزا نیز پارچه های نوشته شده را لازم داشت!

 من به صاحب مغازه پیشنهاد دادم که اجازه بدهد از وسایل پارچه نویس استفاده کنم و در صورت خراب شدن پارچه هزینه مواد اولیه و پارچه را بپردازم (مسولیت پدیری) صاحب مغازه پذیرفت و من برای اولین بار قلمو پارچه نویسی را به دست گرفتم. پس از پایان کارو خشک شدن پارچه خیلی زیبا شده بود به طوری که صاحب مغازه از من خواست که تمامی پارچه هایی که برای این مراسم ترحیم نیاز بود را بنویسم. من از این موضوع خیلی لذت بردم، زیرا فعالیتی که من حدود 2 سال بدون هدف تجاری و به دلیل علاقمندی انجام داده بودم به یک محصول قابل ارائه تبدیل شده بود که خواهان داشت!

با این اتفاق تصمیم گرفتم که به اصلاح مشکلات جزیی کارم مانند حاشیه ها، کنارها و … بپردازم ( از خطاط مغازه کمک گرفتم). در این زمان خطم به قدری تغییر کرده بود که می توانستم آن را قاب بگیرم و داخل اتاقم نصب کنم. بعد از این ماجرا تمرین خط شکسته، نستعلیق و سایر خطوط را بر روی کاغذ مناسب ادامه دادم و هنوز می آموزم …

یادگیری خط شکسته لاتین

با وارد شدن به دوران تحصیلات تکمیلی خیلی علاقمند بودم مطالبی که تدریس می شد وغالبا به صورت لاتین بودند را با خط شکسته بنویسم اما متاسفانه مدرسی که خط لاتین شکسته آموزش دهد را نتوانستم پیدا کنم. در آن زمان دسترسی به اینترنت برای فایل های آموزشی وجود نداشت ( یوتوب نبود 🙁 ) و با استفاده از یک PDF نحوه اتصال خطوط لاتین به یکدیگر، تمرین خط لاتین شکسته را شروع کردم و توانستم در یک بازه زمانی 20 روزه خط لاتین شکسته را یاد بگیرم! ( دقت کنید ؛ نه کاربردی داشت ، نه فایده ای فقط علاقه) اینجا بود که متوجه شدم انجام دادن کارهای مختلف خیلی دشوار نیست به شرط آنکه برای انجام آن ها برنامه ریزی و پشت کار داشته باشیم.

تحلیل و توجه به نقاط ضعف

مدت ها به این موضوع فکر می کردم

«اگر من هم مثل بقیه یک خط معمولی داشتم آن روز دفترم را به همکلاسی ام می دادم و دوباره تحویل می گرفتم»

دیگر مورد تمسخر قرار نمی گرفتم و به نقطه ضعف خود پی نمی بردم، علاوه بر این کسی از من حمایت نمی کرد و کتابی امانت به من نمی داد و من نیز تلاشی نمی کردم که تغییر کنم و این مراحل را طی کنم. اکنون واقعاً از داشتن مهارت خوشنویسی خوشحال هستم، زیرا از یک نقطه ضعف و ناتوانی این مهارت و پیشرفت در من ایجاد شد که اگر این نقطه ضعف را نداشتم هرگز نمی توانستم به این اندازه پیشرفت داشته باشم. این بیت شعر را همیشه به یاد داشه باشید :

گر خواهی شوی خوشنویس     بنویس و بنویس و بنویس

نمایشگاه آثار خوشنویسی سال 93 دانشگاه رازی کرمانشاه

حرف آخر

به شما توصیه می کنم که ابتدا نقاط ضعف خود را بشناسید زیرا در آینده به نقاط قوت شما تبدیل خواهند شد. به عنوان مثال اگر:

  • ترسو هستید
  • خجالت می کشید
  • وزن بالایی دارید
  • استرس بسیار به سراغ شما می آید
  •  نمی توانید به خوبی پول دربیاورید و …

این ها می توانند سکوی پرتاب شما برای رسیدن به یک توانایی در سطح بالا هستند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تبدیل نقاط ضعف به قوت خیلی ساده تر ازتقویت یک نقطه نرمال خواهد بود ( قانون دانینگ کروگر) ، زیرا انگیزه ای به نام دوری ازحالت ناخوشایند پشت این کار نهفته است. امیدوارم با خواندن این داستان متوجه شده باشید که چرا باید به سمت تغییر حالت از حالت نا مطلوب به مطلوب بروید.

با ما همراه باشید.

آکادمی موفقیت ایران

دوره موفقیت آکادمی

دوره های موفقیت و کلاس های موفقیت

دوست عزیزم سلام، با نکته ای بسیار کلیدی، حساس و مهم در خدمت شما هستیم

چرا از کلاس ها و دوره های موفقیت نتیجه نمی گیریم؟

ما این همه کلاس های موفقیت، سمینار ها، دوره های انگیزشی، دوره های مربوط به دستیابی سریع به موفقیت و هدف را داریم سپری می کنیم. اما نتیجه نمی گیریم و نتیجه ای که گرفته میشه بسیار ضعیف هست، غالبا جمله ی معروفی رو میگن (همون که به ناپلئون هیل هم گفتن) : اینها همش کلاهبرداریه، اینها همش مردم رو گول زدنه و …

چرا بعضی ها نتیجه می گیرند بعضی ها سمینار های زیادی شرکت نکردند و حتی یک سمینار، اصلا نمیدونند سمینار چیه و به موفقیت های بسیار بزرگی رسیدند؟ همین الان دارن به موفقیت هایی می رسند. کجای کار می لنگه که درصد بسیار پایینی از افرادی که در دوره، سمینار و کلاس شرکت می کنند نتیجه می گیرند.

دوره ای که میگم منظور دوره ی آقای سامان کرمی نیست منظور دوره ی تمام مدرسین داخل و خارج از ایرانه. این رو تعمیم ندید که دوره ی آقای کرمی ضعیفه یا دوره ی آقای کرمی قویه! صرفاً یک شخصی هستم که به شما فقط اطلاعات میدم، این که چطور از این اطلاعات استفاده کنید برمیگرده به شخص شما.

خیلی از افراد موفق هیچ دوره ای شرکت نکرده اند!

یکی از بخش هایی که آخر سمینارها از من پرسیده می شود که من فلان شخص موفق را میشناسم اما دوره و سمینار شرکت نکرده. تا سی چهل سال پیش داخل همین دانشگاه هایی که الان من و شما تدریس می کنیم، تحصیل می کنیم سمیناری برگزار نمی شد. هیچ دوره ای به جز سرفصل های آموزشی تدریس نمی شد. خوب در همون زمان ها یه سری افراد موفق بودند. افرادی که من براتون نمیخواد مثال بزنم نمونش رو خودتون تو ذهنتون داشتید در زمینه موسیقی، سینما، ثروت آفرینی، ورزش و …

همه ی این افراد گزینه ی اول بیش از سایر افراد در زمان خودشون دانش و تخصص داشتند.

من بهتون قول میدم این گزینه اوله! ممکنه شما سمینار نروید و کتاب بخوانید. کتاب نخونید! اما یک مرشد (مربی) و یک راهنمای خوب داشته باشید یا یک کسی رو داشته باشید که ازش الگو برداری کنید. یا این که نحوه ی رسیدن آموزه ها به شما از طریق مشاهده مستقیم باشد. باید اطلاعات رو دریافت کنید. که بتوانید استفاده کنید. گروه خیلی خیلی اندکی هم از بازاری ها و اونهایی که موفقیت های بسیار چشمگیری رو داشتند، از طریق آزمون خطا و استارت کسب و کار در کودکی موفقیت خود را در سنین بالا بدست آورده اند.

زمان بر بودن موفقیت بدون آموزش با آزمون و خطا

یک فردی توی پنج، شش سالگی وردست پدرش یا آشنایی، کسی تو بازار کار کرده، تجربیاتش توی یک زمینه ی خاص تا بیست و پنج سالگی کامل شده یعنی بیست سال تجربه ی مفید. درخشش کسب و کارش بوده و بیست سال هم به صورت درخشان کار کرده توی سن چهل و پنج، پنجاه سالگی توی یک نقطه ی اوج بسیار بالا بوده که شما این فرد رو به عنوان یک اسطوره در ورزش، یا کسب و کار پیدا می کنید می شناسید.

چرا سمینار و کلاس های حضوری موفقیت رو از افراد موفق توصیه می کنند؟

وقت نداریم آزمون و خطا کنیم بیست سال زمان بگذاریم. میخواهیم ظرف چند سال به نقطه اوج برسیم. چند سال در نقطه  اوج کار کنیم و به صورت اون ایده آلی که توی ذهن ما هست به موفقیت برسیم. این جواب سوالیست که پس چرا نمیشه پس چرا این برای من جواب نمیده راهکار کجاست؟ باید بهتر از دیگران یا بیشتر از دیگران اطلاعات داشته باشیم. این مرحله ی اوله.

حضور در دوره و کلاس موفقیت برای رسیدن به گام تغییر پذیری

مرحله ی دوم قابلیت تغییر: یعنی چقدر اطلاعات گرفتم، چقدر می تونم خودم را تغییر بدم. عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل! هیچ فرقی نمیکنه شما صد تا کتاب بخونید و بهش عمل نکنید و یک کتاب هم نخونید باز بهش عمل نکنید… در نتیجه حالت دوم که هیچ کتابی رو نخونید شاید براتون بهتر باشه چون زمانتون رو هدر ندادید … به جای صد تا کتاب پانصد ساعت از عمرتون رو درکنار یک فرد قرار می گرفتید. نکته های کاربردی را مشاهده می کردید.

پس یادتون باشه اگر قابلیت تغییر در خودتون ایجاد نکنید انتظار دستاورد متفاوتی تو زندگیتون  نداشته باشید.

سخت ترین کارها و اعمال برای انسان ها دو چیز هست یکی فکر کردن هست و یکی تغییر کردن.

دوتا از عوامل دشوار برای انسان هاست و هرچقدر ما توی روزمرگی غرق میشیم هرچقدر ما توی زندگی ماشینیمون قرار میگیریم قابلیت تفکر کردنمون کمتر میشه و هرچقدر تکرار زندگی روزمرمون یکنواخت تر میشه بعضیا بهش میگن انضباط شخصی اما افراد خیلی موفق این انضباط شخصی رو به این صورت که شما مد نظرتون هست ندارند.

مثال بزنم دو روز در هفته در نظر گرفتم برای تفریح و ایجاد تنوع، اما این تفریحات اسم روشون گذاشته نشده ممکنه من استخر و شنا رو انتخاب کنم، ممکنه جنگل رو انتخاب کنم ممکنه رفتن به یک موزه یا یک بخش تاریخی … تنوع توی این بخش خیلی زیاده پس اینکه انضباط شخصی داشته باشید با اینکه تکرار پذیر باشید متفاوته.

زمان رو برای ورزش درنظر بگیرید اما این زمان دقیقا هر روز ساعت دو بعدازظهر باشه یا چهار بعدازظهر باشه میتوانید یک شب مثلاً یازده تا دوازده شب ورزش کنید ولی این که توی اون روز زمان ورزش رو لحاظ کردید اینه که هم قدرت انضباط شخصی رو برای شما افزایش میده و هم گزینه دوم تغییر رو برای شما آسون میکنه و اینها باهم منافاتی ندارند.

فقط دو درصد افراد فکر میکنند شما جزو اون دو درصد باشید

همین الان گوشی موبایلتون یا چیزهایی که ممکنه حواستون رو پرت کنه رو کنار بگذارید و چند لحظه فکر کنید. واقعاً میگم فکر کنید حالا به هرمسئله ای که خودتون دوست داشتید. میفهمید که فکر کردن چقدر کار دشواریست!
قسمت دوم تغییر هست. دوست عزیزی که این مطالب رو شنیدی از فردا یک مدل دیگه لباس بپوش کت شلوار بپوش کروات بزن اگر محیط کارت رسمی هست. تا انجا که میتوانید ایده آل برید سرکار، ایده آل رفتار کنید. به عنوان یک تمرین کوچیک بهتون ارائه شد.

پس یک منبع برای دریافت اطلاعتتون باید پیدا کنین که این منبع دارای دستاورد باشه و منبعتون رو عوض نکنید. تغییر منبع باعث میشه که اطلاعاتی گاها متضاد به شما داده بشه راجع به این کامل تضاد اطلاعاتی صحبت کردیم. یک شخصی میگه  شما باید اینجوری اهدافت رو بنویسی یه شخصی میگه نه شما باید اینجوری اهدافت رو بنویسی جالب اینجاست به زندگی همون اشخاص از نزدیک آشنا میشی میفهمی که هیچ کدومشون اصلا به اهدافشون نرسیدن چه حالت اول چه حالت دوم پس باید هدف گذاری رو از شخصی یاد بگیرین که خودش به اهدافش رسیده و شما دستاورد هاشو ببینید.

جزو درصد اندک افراد موفق باشیم!

فقط چهار صدم درصد از افرادی که توی سمینارها شرکت می کنند افراد فوق العاده ای میشن، یعنی اگر دوهزار نفر آدم یه سمینار رو شرکت میکنن یک دوره ای رو شرکت میکنن یک نفرشون از استاد هم بهتر میشه! اگه میخواید جزو این چهارصدم درصد باشید اگه میخواید جزو نخبه ها باشید. ازتون یه خواهش دارم تمریناتی رو که توی کلاس ها گفته میشه به صورت کامل انجام بدید. قول میدم اگه فقط یه جلسه اومدید سمینار، دوره یا کلاس و به اندازه ی یه تمرین و یه نکته با ما همراه بودین به اندازه همون تغییر پیشرفت رو تو زندگیتون حس میکنید.

کلاه خودتون قاضی کنید می فهمید که هر یه موضوع و هر یه تمرین چقدر تغییر توی زندگیتون ایجاد خواهد کرد. گیر کار کجاست؟ گیرکار تو این دو تا نکته بود تفکر و تغییر پذیری این دوتا را تمریناتش رو بهتون دادیم و روش صحبت های زیادی کردیم توی دفترچه تمرین هم تمریناتش به اون افراد و عزیزانی که شرکت کردن توی کلاس ها داده شد.

اگر دوست دارید عضو کلوپ ایرانیان موفق بشید نام و نام خانوادگیتون رو به 10003715 پیامک کنید یا در وبسایت ما : iransuccess.com ثبت نام کنید از اطلاع رسانی های ما برای شرکت در دوره ها، همایش ها و سمینار ها بهره مند بشید، منتظر دیدنتون توی جایگاه هایی که لیاقت شماست در قله های موفقیت هستم.

گوش نیوش (MP3) همین فایل مخصوص استفاده صوتی در تلگرام

دوستدار شما سامان کرمی

واکسن کسب و کار

واکسن کسب و کار

واکسینه کردن یک کسب وکار!

چطور یک کسب و کار را بیمه کنیم؟

همه ی ما در دوران کودکی دورانی که از لحاظ بار مقاومت بدنی و فیزیکی ضعیف بودیم، واکسینه شدیم به ما یک ویروس ضعیف شده ای ترزیق شد. بدن ما آن ویروس ضعیف و کوچک را توانست شناسایی کند و شکست بدهد و راه از بین بردن آن بیماری و آن ویروس را بصورت کوچک پیدا کرد. وقتی این کار را انجام داد در آینده وقتی که بدن ما تکامل پیدا کرد، به آن مرحله از بلوغ رسید دیگر بلد بود با ویروس های از آن دست بزرگتر ‌و قویتر برخورد کند و آن را از بین ببرد. همانطور که ما نوزاد بودیم کوچک بودیم و بزرگ شدیم کسب ‌و کار نوپا هم مانند نوزاد است!

یعنی اگر یک کسب و کار نوپا کسب و کاری که سرمایه زیادی نداره نیروی انسانی زیادی ندارد، مهارت زیادی ندارد، مخاطب و مشتری زیاد ندارد یک فشار مثلاً یک بحران اقتصادی یک معوقه ی طولانی یا هر کدام از فشارهایی که غالباً به کسب وکار می آید اتفاقی که می افتد این کسب وکار زیر این فشار خرد می شود. زیر این فشار از بین می رود برای همین است که غالب ۹۰درصد کسب وکارهایی که راه اندازی می شوند بعد از یک بازه ی زمانی خیلی خیلی کوتاه ( کمتر از یک سال ) که روی شیشه های آنها می بینیم به دلیل تغییر به دلیل جا به جایی به دلیل ….  کلیه اجناس به قیمت خرید به  فروش می رسد یا زیر قیمت بفروش می رسد یا  یکجا به فروش می رسد ، واگذار می شود همراه با مغاره  و …

این ها کسب وکارهایی هستند که واکسینه نشده بودند.عه! مگر کسب وکار هم واکسینه می شود مگر کسب وکار هم نیاز به واکسینه شدن دارد؟ بله کسب و کار هم مثل بدن آدم احتیاج به واکسینه شدن دارد.

الگو برداری از ساختاری یک کسب و کار حرفه ای 

در زمان های گذشته واکسن نبود و بیماری های بسیاری زیادی وجود داشت. خانواده ها تعداد فرزندانی زیادی به دنیا می آوردند مثلاً ده تا پسر که دوتا از این ده تا بزرگ می شدند و می توانستند در نهایت ازدواج کنند و زندگی را تشکیل دهند. اما با گذر زمان به وجود آمدن واکسینه کردن، فلج اطفال و بسیاری از بیماری ها از روستاها و شهرها تقریبا ریشه کن شده است.

با واکسینه کردن: به جای اینکه شما چند کار را تجربه کنید و کار ششم و هفتم شما که اگر تاب بیاورید چه از لحاظ زمانی و فشار روانی و … به این مرحله برسید می توانید این تجربه ها را نداشته باشید. قبل از آن شما می توانید کسب وکارتان را واکسینه کنید این بچه ی کوچک این کسب و کار نوپا این طفل خلق شده توسط شما آرام آرام بزرگ می شود. ضریب اینکه فعالیت شما در نهایت نتیجه مطلوبی بدهد خیلی بیشتر می شود. پس از امروز به خودتان قول بدهید که کارهای واکسینه کردن کسب وکارتان را مثل واکسینه کردن بچه خودتان پسرتان دخترتان در برنامه داشته باشید.

اگر فکر می کنید که این کارها بی تاثیر است یک نگاهی به اطراف خودتان بیندازد ببینید این چیزهای که من به شما گفتم آیا بارها بارها دیده اید یا شنیده اید. پس بنابراین از امروز از همین الان این کارهایی را برای واکسینه کردن کسب و کارتان درمقیاس کوچک، انجام بدهید (آکادمی موفقیت IranSuccess.Com ) .

مراحل واکسینه کردن کسب و کارهای ( نقش مشاوره کسب و کار)

1- استفاده ازنیرو متخصص

یعنی چی؟ یعنی آفت های کسب وکارهای کوچک این می باشد که نمی دانند چه طور باید حرکت کنند. ( نقشه راه ندارد) چه طوری باید ارائه خدمت کنند؟ اگر یک نیروی با سابقه ده، پانزده ساله در یک شرکت بزرگ دریک شرکت معتبر فعالیت کرده، این نیرو فردی ایده آل است برای حضور در یک کسب و کار نوپا. شما می توانید با استفاده از یک نیروی متخصص راه و چاه ارائه خدمات را خیلی سریع بدون اینکه تحمل فشار مالی یا فشار زمانی بشوید را اجرا کنید.

2-برند سازی

اگر می خواهید کسب وکارتان را واکسینه ‌کنید یعنی کسب وکارتان را از لحاظ طیف مخاطب ومشتری ایمن کنید تکنیک های برند سازی را که در فایل های قبل در بخش های قبلی به شما داده شد را اجرا کنید این هم بخش دومی که می توانید واکسینه کردن را درکسب وکار تضمین کنید.

3-تعیین اهداف

برای اینکه کسب وکارتان در آینده به مشکل نخورد، اهداف سازمانی و وظایف سازمانی می باشد. مشخص کنید دنبال چه هدفی هستیم چه وظایفی تعریف شده است. این وظایف توسط چه اشخاصی با چه کیفیتی باید ارائه شود؟ یکی از مشکلات اصلی یک سازمان نارضایتی مشتریان و مخاطبین است! اگر مشتری و مخاطب و کسی که از من خدمات می گیرد ناراضی باشد مشتری هایم را از دست می دهم و بدون مشتری من هیچی نیستم!

یک ضرب المثل انگلیسی هست که می گوید :  مشتری پادشاهه

اگر مشتری نباشد ما هم نیستیم واقعیت است اگر یک شخصی به عنوان دریافت کننده خدمات نباشد ما هم نیستیم! حالا این طرح مختلفی دارد برای مثال شما می خواهید‌ رییس جمهور شوید باید یک تعداد شهر باشد که تبدیل به یک کشور شود و یک تعداد آدم باشند که  شما ریئس جمهور اینها بشوید!

بهانه گیری : نمی خواهم رئیس جمهور شوم من می خواهم معلم بشوم. باید یک مجموعه ی آموزشی وجود داشته باشد که یک تعداد دانش آموز و هنرآموز داخل آن حضور داشته باشند. من معلم اینها بشوم. فرقی نمی کند شما هرشغلی را که مثال بزنید من می خواهم فرمانده بشوم من اصلا میخواهم سرباز بشوم من میخواهم شغلم نویسنده باشد مخاطب من آنهایی هستند که کتاب من را می خرند ومطالعه می کنند.

مقاومت های ذهنی در مقابل یک تغییر در کسب و کار

بنابراین هیچ فرقی نمی کند شما چه کسب و کار دارید کلا باید فکرمان این باشد که مشتری هایمان از دست ما راضی باشند خب تکنیک های را که گفتیم استفاده از فرد با تجربه بود که در آن زمینه کار کرده باشد. اگر این فرد را شما پیدا نمی کنید چون  سخت ترین بخش کسب و کار پیدا کردن نیروی انسانی متناسب است. شما شاید بتوانید به راحتی نرم افزارحسابداری خودتان را تغییر بدهید اما نیروی انسانی در مشاغل تخصصی بسیار دشوار می باشد.

باید مد نظر داشته باشید که یا دقت در این بخش عمل کنید. خوشبختانه مجموعه هایی به وجود آمده اند که آزمون های سراسری برگزار می کنند و به صورت تخصصی افراد را سنجش می کنند. می توانیم به راحتی ما با آنها ارتباط برقرار کنیم و نیروهای کار آزموده و متخصص را کشف و استفاده کنیم.

چطور اطلاعات صحیح و بهینه کسب و کار را بدست آوریم؟

پس واکسینه کردن کسب و کار این می باشد که اول از همه اطلاعات صحیح داشته باشیم. می توانیم برای کار از کسی که کسب و کار های زیادی را راه انداخته است یا خود آن صاحب یک بیزنس هست که شبیه بیزنس شما است استفاده کنید. به اصطلاح می گویند مشورت گرفتن که خیلی در اسلام به آن تاکید شده است. مشاوره کسب وکار دقیقا همین کار را برای شما انجام می دهد.

مشاوره ی کسب و کاری که انتخاب می کنید یا باید خودش یک بیزنس مشابه بیزنس شما داشته باشد مثلاً شما دارید کار لوازم الکتریکی انجام می دهید از یک آدمی که کار لوازم الکتریکی انجام داده است و سال ها است که در کار خود موفقه استفاده کنید. اگر نه از کسی استفاده کنید که خودش چندین کار راه اندازی انجام داده. اگر هم دقیقا فروش لوازم الکتریکی نیست فروش مثلاً لوازام خانگی هست در حد و حدودی که تشابهاتی داشته باشد. با این اوصاف واکسینه کردن کسب و کار یعنی استفاده از اطلاعات سنجیده شده ای که امتحان خود را پس داده اند.

شما هم مانند آن اطلاعات را دریافت می کنید کپی می کنید و کسب وکارتان به کار می بریم قطعاً آن نتیجه ای که کسب و کار موفق که ما ازآن کپی کردیم را برای ما فراهم خواهد کرد. این دنیا، دنیای تکثیر است. دنیایی است که اگر ما یک دانه گندم بکاریم یک خوشه ی گندم برداشت می کنیم دنیای است که هر چه بکاریم درو خواهیم کرد.

بنابراین اگر می خواهید موفق شوید از افراد موفق استفاده کنید. از مشاوره های تخصصی استفاده کنید. اگر مشاوره در دسترس شما نیست از کتاب های خوب در زمینه کسب و کار استفاده کنید یا ویدیوهایی خوبی را ببینید و به خودتان اطلاعات صحیح بدهید.

برای مشورت پیش افراد بیطرف بروید، بعضی از آنها تمام عمرشان کارمند بودند چیزی را می گویند که شنیده اند نه چیزی را که باور دارند. چیزی را می گویند که فکر می کنند درست است و مطمئن نیستند! چون ندیده اند و چون در کار واقعی نبوده اند. بنابراین اگر می خواهید از کسی مشاوره بگیرید و پایه اول کسب وکارتان را محکم بگذارید از اطلاعات صحیح از فردی که دستاور دارد استفاده کنیم.

گام اول واکسینه کردن کسب و کار داشتن اطلاعات صحیح و بکارگیری آن اطلاعات است

 راه های ارتباطی ما ارسال لغت (مشاوره)  10003715

سایت آکادمی موفقیت Iransuccess.com

منتظر حضور شما در سمینارها وهمایش های آکادمی موفقیت هستیم.

برمدار ثروت و آرامش باشید دوستدار شما سامان کرمی

گام های بیلیونر شدن

گام های بیلیونر شدن

گام های بیلیونر شدن هم مانند گام های سایر دستیابی های بزرگ مشخص می باشد! شما در ابتدا باید گام ها را بشناسید، سپس جا پای انسان هایی که مسیر را طی کرده بگذارید تا به آسانی به آن دست یابی پیدا نمایید.

شاید برای شما هم این نکته پیش آمده باشد. که بیلیونر ها چطور بیلیونر شده اند؟؟

ابتدا باید بدانیم این افراد در فرایند رشد قرار گرفته اند، همراه با رشد شخصیتی رشد مالی را هم به خوبی طی کرده اند. بله رشد مالی پس بر خلاف کلاس های انگیزشی و یا دستیابی های یکباره ای که مردم فکر می کنند، موفقیت مالی یک رشد زمان بر است. در کتاب مارک فیشر می خوانیم که توانگر شدن (میلیاردر شدن) از هیچ مبلغی یه سلسله روال دارد.

این سلسله روال از شش سال یا بیشتر طول می کشد. بنابر این انتظار میلیاردر شدن یک شبه را نداشته باشید!

برای توضیح این مطلب به این نکته توجه کنید که شما نمی توانید مراحل دولتمند شدن را حذف نمایید. تنها می توانید که مراحل را سریعتر طی کنید. آن هم بسته به انرژی و تلاش خودتان!!

پس تا این جای کار دریافتیم که یک روندی که باید طی شود. بنابراین در این مراحل ابتدا باید سعی در هدف گذاری شش ساله مالی برای دستیابی به یک بیلیون دلار و یا همان یک میلیارد تومان کنیم.

این مرحله اول می باشد. یعنی ما اکنون برنامه ای برای میلیونر شدن داریم. مرحله بعدی این است که مثل یک ورزشکار المپیکی برای دست یابی به این برنامه هر روز و هر روز تلاش کنیم. این یک اتفاق ناگهانی نیست. دولتمند شدن یک فرایند است.

مرحله دوم : تبدیل درآمد به دارایی ها را که آغاز یک هوش مالی می توان در نظر گرفت را می توان کلید افزایش اندوخته ها در طول زمان دانست. برای خیلی از افراد ایران و تورمش شاید بهشت میلیاردر شدن باشد. بلی درست است. غول تورم یکی از دوست داشتنی ترین غول هایی است که با قدرتش می توان به راحتی هر چه تمام تر میلیاردر شد. که در کلاس های مربوط به هوش مالی درباره آن بارها توضیح داده ایم. یکی در ایران می توانیم با دارا بودن هوش مالی مناسب در شرایط مساوی نسبت به سایر کشور ها تا 5 برابر سریعتر به توانگری مالی دست پیدا نماییم.

این نیز یکی از حسن های زندگی در ایران است!! به جای له شدن زیر غول تورم روی آن سوار شوید. کافیست سواری گرفتن را بیاموزید. با این تفاسیر اکنون زمان یادگیری سواری است. مانند رانندگی که اگر اصول و قواعد آن را ندانید علاوه بر خودرو و شخص خودتان به دیگران نیز آسیب های جبران نا پذیری می رسانید. با ندانستن قواعد بازی مالی نیز همین زیان ها را به خود و دیگران خواهید رساند. پس دست به کار شوید. بیاموزید عمل کنید. منتظر باشید نتیجه رشد را آرام آرام ببینید.

به همین راحتی!!

مراحله سوم :

استفاده از اهرم سازی در کسب و کار خودتان است، شاید شما یک انرژی مضاعف را در کار داشته باشید اما هر چه قدر هم شما قوی باشید باز یک عنصر تحت عنوان زمان شما را محدود می کند.

اما در صورتی که شما تسلط بر روند کسب و کار خود داشته باشید انسان مناسب را برای سمت مناسب قرار می دهید. بدون اینکه شما نگران اجرا شدن صحیح آن بخش از کار باشید. با این حساب آن کار به درستی انجام خواهد شد. بدون اینکه شما برای آن زمانی را صرف کرده باشید. دقیقاً هیچ زمانی را .

حال اتفاق بسیار جالبی رخ می دهد به در مقابل کار نکرده سود دریافت می کنید. این یعنی اهرم سازی دیگران برای پیشبرد اهدافتان : با این انگیزه اگر در هر بخش انسان صحیحی را به کار بگیریم یک اهرم در کار قرار داده ایم. پس در نتیجه پس از که سیکل شما به تعداد افرادی را که به درستی اهرم کرده اید (کار بسیار آسانی هم نیست!!) امپراطوری خود را بنا نهاده اید.

یعنی یک معامله برد برد:

شما به کارمندان و همکارانتان سود بالای مالی می رسانید و آنها هم به شما سود پایین مالی می رسانند. هر دو خوشحالید. اما چون تعداد کارمندان شما زیاد است!؟ هر کدام سود اندکی می رسانند در نهایت این یک رقم چشم گیر خواهد بود.

برای مثال اگر در شرکت شما هر کارمند برایتان 3000 دلار سود ایجاد کند و شما 2500 دلار به او حقوق بدهید. منهای هزینه ها 400 دلار برای شما سود آوری داشته است. اگر شما فقط 8 کارمند داشته باشید بدون فعالیت از تمام افرادی که دارند برای شما فعالیت می کنند سود بیشتری را به دست آورده اید. این موضوع را با شرکت های هرمی اشتباه نگیرید!

ادامه این موضوع را در کلاس های کاسب میلیونر پی بگیرید…

آکادمی موفقیت ایران
مشاوره کسب و کار