با سلام خدمت دوستان عزیز سامان کرمی هستم از آکادمیموفقیت. اینار با موضوع بسیار مهم هدفازآموزشدر خدمت شما می باشم. قطعا خیلی ها به شما گفته اند به مدرسه برو، دیپلم بگیر، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری بگیر. این روند تا 40 سالگی ادامه دارد و فکر می کنند که الان دیگر وقت استفاده از آموخته ها است. اما متاسفانه در38 الی 40 سالگی امکان استفاده از آموخته ها وجود ندارد، زیرا انرژی، جوانی و تمامی برنامه های فرد از بین رفته و مجبور است که life style که دارد را 10 الی 20 سال دیگر ادامه دهد و تمام.
آموزش و هدف های آن
شاید تصور کنید با این وجود چرا باید آموزش ببینیم؟ هدفازآموزش چیست؟
هدف از آموزش انجامصحیح کارهااست
اگر فکر کنیم که ما قرار است کاری را انجام دهیم، این کار باید صحیح انجام شود چون داریم به خاطر همان کار آموزش می بینیم. بنابراین آموزش به سه دلیل لازم است که اگر هر یک از آن ها نباشد لزومی ندارد که آموزش ببینیم!!
در واقع این یک اصل است به نام انجام صحیح کارها. یعنی اگر قرار نیست کاری را انجام دهیم چه صحیح چه غلط چه تفاوتی دارد که یاد بگیریم یا خیر. به عنوان مثال اگر قرار نیست خیاطی کنیم یا تعمیر ماشین انجام دهیم، لزومی ندارد این دوره ها را بگذرانیم و یاد بگیریم. به طور کلی در زندگی هر کاری که قرار نیست انجامش دهیم ( IRANSUCCESS) یادگیری اش اتلافزماناست.
رابطه آموزش و یادگیری
اگر لیستی از درس هایی که هزینه کرده اید، دانشگاهی که رفته اید و مدارجی که گذرانیده اید، کلاس های هنری که رفته اید و … را تهیه کنید، قطعا در میان این موارد کارهایی وجود دارد که از همان اول می دانستید قرار نیست استفاده کنید. به عنوان مثال خیلی از خانمها کلاس گلدوزی، خیاطی و … می روند و یا آقایان کلاس های هوش مالی، مدیریت مالی و … می روند و در دوره های آموزش آنلاین شرکت می کنند ولی در نهایت همچنان کارمند هستند. توجه داشته باشید که هیچ کدام از این کلاس ها بد نیستند و خیلی از افراد به وسطه همین آموزش ها درآمدهای میلیونی دارند، اما وقتی که قرار نیست کاری را انجام دهید لزومی به یادگیریش نمی باشد.
انجام صحیح و هوشمندانه کارها
خیلی از افراد پس از آموزش و شروع یک کار نگرانند که چگونه متوجه شوند کار را به درستی انجام می دهند؟ این مسئله بسیار اهمیت دارد، زیرا هدفاز آموزشانجام صحیح کارها است.
برای تشخیص صحیح انجام دادن کارها باید دقت نمود که منبعو رفرنسی (مرجعی) که شما برای آموزش به آن مراجعه کرده اید خودش آن کار را صحیح انجام می دهد و شما یک رفتار صحیح را از یک شخص خوب آموزش می بینید؟ آن فرد می تواند زنده باشد و یا فوت شده باشد اما با استفاده از کتاب، فیلم، سمینار، وبینار و … اطلاعات و رفتار صحیحش را به شما منتقل نماید.
مشاور و مرجع خوب آموزشی کیست؟
دقت کنید که منظور از مرجع و رفرنس خوب کسی است که در یک زمینه ای دارای بهتریناطلاعاتباشد. فرض کنید اگر می خواهید کتاب نویسی یا نویسندگی یاد بگیرد و بروید کتاب های پرفروش در آن زمینه را خریداری کنید، یا در کلاس ها یا دوره های آنلاین نویسنده آن کتاب شرکت کنید چهارچوب کاری را یاد می گیرید و قطعا پیشرفتسریعتریخواهید داشت. از طرفی کار صحیح را می بینید و متوجه می شوید که چگونه این کار انجام شده، ویراست شده، جلد خورده و …. بنابراین اگر می خواهید کاری را انجام دهید به این سطح توجه نمایید.
اجرایی نمودن و انجام دادن کار
همانطور که اشاره کردیم برای انجام هر کاری نخستین سطح آموزشو بعد سطح مراجعه به مرجعصحیحو در نهایت انجام دادن و اجرایی نمودن است. فرض کنید اگر می خواهید قهرمان شوید و نزد فردی که چند دوره قهرمان بوده بروید و مهارتش را یاد بگیرید اما مرحله آخر که اجرا است را انجام ندهید! عملا هیچکاری را انجام نداده اید. آموختن و درست آموختن بدون به کارگیری نتجیه ای ندارد، بنابراین آموزش و هدفازآن این است که فرد به نتیجه ای برسد، زیرا در صورت نرسیدن به نتیجه آموزش دیدن یا آموزش ندیدن تفاوتی نخواهد داشت.
قانون اصل پارتو
براساس این قانون که به قانون 20/80 شهرت دارد 80 درصد کارهای شما 20 درصد نتایج را برایتان می سازد و 20 درصد کارهای شما 80 درصد نتایج را در بردارد. به فرض شما لیستی از کارهایتان تهیه کنید و آن 20 درصد کاری که داری نتایج خوب می باشد را انجام دهید و 80 درصدی که بازدهی چندانی ندارد انجام ندهید.
به عنوان مثال اگر شما 1000 دلار درآمد داشته باشید و به ازای آن 10 ساعت در روز کار کنید، 800 دلار از این 1000 دلار به ازای 2 ساعت کار و 200 دلار مابقی به ازای 8 ساعت کار به دست می آید.
فکر کنید که از این به بعد دیگر آن 8 ساعت را کار نمی کنید و فقط دو ساعت در روز کار کنید، شاید به ظاهر فکر کنید که درآمدتان کم شده است اما اگر با تمرکز آن دو ساعت را به سه ساعت کار مفید افزایش دهید اتفاق جالبی خواهد افتاد و با ادامه همین روند پس از یک ماه مشاهده می کنید که درآمد شما به 1200 دلار افزایش یافته یعنی علاوه بر افزایش درآمد زمان آزاد بیشتری نیز در اختیار دارید.
راز موفقیت ثروتمندان جهان
افراد موفق و ثروتمند نیز از همین قانون استفاده می کنند.
اگر به آن ها دقت کرده باشید فقط کارهایخیلیمهمرا خودشان انجام می دهند و 90 درصد کارها را به دیگران واگذار می کنند. آن ها برای هر کاری شخصی را در نظر می گیرند، به عنوان مثال یک وکیل برای کارهای حقوقی، یک مشاور برای امور خانوادگی، یک مدیر برای کسب و کارهای خود و … دارند و به طور کلی برای هر بخشی فردی را قرار می دهند که امور را مدیریت و کنترل نماید.
در واقع این افراد خودشان همیشه در مهمترین نقطه حضور دارند که بیشترین مقدار بازدهی را برای آنان دارد و سایر کارها را پوشش می دهد. اگر به سبک زندگی افراد موفق توجه کنید می توانید نمونه عملی اصل پارتوو آموزش ورابطه آن ها با یکدیگر را درک کنید.
چطور مثل ثروتمندان پول پارو کنیم
آموزشموجب می شود که شما رشد و تکاملپیدا کنید اما اگر می خواهید این چرخه پیشرفت و ترقی روز به روز بیشتر شود نیاز دارید که به سطح بالاتری بروید. در مثالی که قسمت اصل پارتو آورده شد، فردی که بر اساس اصل 20/80 دو ساعت در طول روز کار کرد و 80 درصد درآمدش را در همین زمان به دست آورد در طی همین دو ساعت هم باز قانون 80/20 قابل اجرا است. یعنی اگر فرض کنید که همان فرد 120 دقیقه در روز کار می کنید در این بازه زمانی تایم های کلیدی وجود دارد که حدود 650 دلار از کل 800 دلار را در آن تایم ها به دست می آورد، از این رو حدود 40 دقیقه از120 دقیقه بیشترین درآمد و بازدهی را دارد. منظور از کارهای کلیدی هماهنگی برای قرار ملاقات، بستن قرارداد و … است.
سطوح پیشرفت و موفقیت
آدم های موفق به سطح 1 و 2 قانع نیستند و به سطح 3 و 4 که بازدهی بیشتری دارد فکر می کنند. شاید با خود فکر کنید یعنی فقط 45 دقیقه در روز کار می کنند و این میزان درآمد دارند؟
در صورتی که آدم های موفق معمولا تایم زیادی کار انجام می دهند. در واقع آدم های موفق می دانند که با 45 دقیقه کار 650 دلار درآمد خواهند داشت. از این رو این 45 دقیقه را به 10 ساعت کارمفیدافزایش می دهند یا به عبارتی به جای سخت کار کردن،کار هوشمندانه انجام می کنند. به عنوان مثال نشست هایی با مدیران ارشد برگزار می کنند، استراتژی های جدید برای بیزینسشان به کار می گیرند و … این افراد کارهای مثل مذاکرات سطح پایین و … را به سایر افراد می سپارند و خودشان فقط کارهای مهم را انجام می دهند. بنابراین این شخص با همان 10 ساعت کار به صورت درست و هوشمندانه درآمد خود را چندین برابر افزایشمی دهد.
جمع بندی
به طور کلی اگر کارمند هستید و بیزینس خاصی دارید و با 10 ساعت کاردارای 1 میلیون تومن درآمد می باشید. در صورتی که در همان بازه زمانی بتوانید 30 میلیون تومان درآمد کسب کنید در واقع یک کارهوشمندانهانجام داده اید. امیدوارم بتوانید بین این مطالب ارتباط برقرار نمایید و در حوزه ای که مشغول هستید به بهترین شکل ممکن آن را انجام دهید.
با ما همراه باشید می توانید همین الان با ارسال نام و شهر خود به سامانه 10003715 در باشگاه ایرانیان موفق نام نویسی کنید
با سلام خدمت دوستان عزیز سامان کرمی از آکادمی موفقت ایرانیان هستم و این بار موضوع پولساز فروشرا مورد بررسی قرار می دهیم. صاحبان کسب و کارهایی که می خواهند فروش خوبی داشته باشند باید از 7 مرحله فروش عبور نمایند. با ما همراه باشید که با این مراحل آشنا شوید و فروش خود را متحول نمایید.
فروش دارای مراحل مختلفی است که در زیر به بررسی آن ها می پردازیم.
سوال و سوالات
سوال از اساسی ترین بخش هایی است که منجر به فروش می گردد. سوالات دو دسته هستند:
الف) سوالاتی که مشتری از شما می پرسد
ب) سوالاتی که شما از مشتری می پرسید
قطعا هر محصول یا خدمت قابل ارائه ای داری ویژگی هایی است اما توجه داشته باشید که ویژگی ها اصلا مناسب یک فروش و فروشنده نیستند. زیرا مشتری خریدار ویژگی ها نیست بلکه او محصولی را می خواهد که بتواند نیازهایش را بر طرف نماید. بنابراین باید به جای بیان ویژگی ها از مزایای برجستهمحصول خود صحبت نمایید. دقت کنید که راحتترین راه برای مجاب نمودن یک نفر این است که خودش پاسخ سوالاتش را بدهد نه شما!!!
تفاوت ویژگی ها و مزایا
ویژگی ها و مزایای یک محصول با یکدیگر متفاوت هستند.
فرض کنید که من قصد دارم ماشینی را بفروشم که یکی از ویژگی های مهم آن داشتن موتور کم حجم در حد 1300 سی سی است. این موتور مصرف سوخت کمتری خواهد داشت ویک ویژگی محسوب می شود اما مزیت ماشین کم مصرفی آن می باشد. بنابراین برای اینکه بتوانم نظر مشتری را جلب نمایم روی مزایایماشین تمرکزمی کنم.
من اگر بخواهم ماشینی را به مشتری معرفی کنم گفتگو با مشتری را با این جمله آغاز می کنیم. دیدین بنزین چقدر گرون شده؟ مشتری نیز جواب می دهد که اره خیلی قیمت بنزین بالا رفته است! در ادامه این صحبت من به مشتری می گویم اتفاقا ماشینی که شما قصد دارید از من بخرید کم مصرف ترین ماشین کمپانی شورلت است و شما از این به بعد می توانید 25 درصد پولی که بابت سوخت پرداخت می کردید را صرفه جویی نمایید. بنابراین همانطور که می بینید من جمله ام را از یک مبحث شروع کرده و یک سوال پرسیدم و اون ویژگی خاصی که محصولم داشت و می توانست برای مشتری سودمند باشد را به او نشان دادم.
همراه و همسو شدن با مشتری
منظور از همراه و همسو شدن این است که در مقام یک مشاوردر کنار مشتری قرار بگیرید. با این تکنیک مشتری دیگر شما را به عنوان یک فروشنده در نظر نمی گیرد و به عنوان دوست خود می داند که قرار است مشکل او را حل نمایید. شاید با خود فکر کنید که مشاوره چه دستاوردی برای من خواهد داشت؟ فرض کنید اگر شما به مشتری مشاوره دهید که با خرید این ماشین در ماه حدود 6 باک کمتر بزنین خواهد زد و صرفه اقتصادی برای او خواهد داشت و او از این موضوع قطعا خوشحال خواهد شد. در واقع شما در مقام مشاوره به فکر مشتری هستید و فقط قصد دارید مزایای محصول خود را به او معرفی کنید و هیچ تصمیمی در رابطه با فروش آن به مشتری ندارید. در صورتی که این مرحله را به درستی انجام دهید قطعا فرآیند فروش به خوبی انجام خواهد شد و مشتری محصول را می خرد.
دریافت نیاز مشتری
یکی از مسائلی که باید در امر فروش به آن دقت نمایید پرسیدن سوالاتی است که پاسخ آن ها به بله و خیر ختم نشود.
به عنوان مثال از مشتری خرید خودرو بپرسید چه انتظاراتی از یک خودرو خانواده دارد؟ مشتری این سوال را قطعا با بله و خیر پاسخ نخواهد داد و توضیح می دهد که مثلا هزینه نگهداری آن پایین باشد، فضای صندوق عقب داشته باشد و … . در این مرحله شما باید بین ویژگی های خودرو و نیازهای مشتری ارتباط برقرار نمایید تا بتوانید بخشی از نیازهای مشتری را رفع کنید. به عنوان مثال اگر یکی از مهم ترین ویژگی های خودرو شما داشتن هزینه نگهداری و سرویس پایین است سعی کنید بیشتر روی آن تمرکز نمایید تا بتوانید یکی از نیازهای مشتری را برطرف نمایید.
بنابراین همانطور که مشاهده می کنید مزایای شما در این است که مزایای محصول خود را به مشتری نشان دهید و تنها بیان ویژگی های محصول نمی تواند به فروش شما کمک کند. به عبارتی می توان گفت مشتریان خریدار مزایا هستند نه ویژگی ها.
سوالات مشتری
رابطه بین مشتری و فروشنده یک رابطهدوطرفهاست و پس از آنکه فروشنده یک سری از ویژگی های محصول را که مطابق نیازهای مشتری است را به او معرفی می کند وارد مرحله بعدی فروش می گردد. در صورتی که تمامی مزایای محصول را به مشتری معرفی نمایید به طوری که مشتری احساس کند که با خرید محصول بخشی از مشکلاتش حل می شود محصول شما را خریداری می کند. اما در صورتی که شما این مرحله را نتوانید به هر دلیلی با موفقیت پشت سر بگذارید مشتری سوالاتی را از شما می پرسد و یا اعتراض می کند. این موضوع معمولاً برای فروشندگان اقلام خورد مانند روسری، کت و شلوار و .. اتفاق می افتد.
در واقع علت پرسش های مشتری این است که محصولی که شما ارائه می دهید با محصولات مشابه دارای ویژگی های یکسانی است و می تواند آن محصول را از شخصی دیگر هم خریداری نماید. در چنین مواقعی مشتری شروع به پرسیدن سوالات مختلفی می کند.
توجه داشته باشید سوالاتمشتریاگر به درستی پاسخ داده شوند همانند پله هایی هستند که می توانند شما را بالا ببرند و به هدف نهایی برسانند. به عنوان مثال در فروش یک ماشین معمولا مشتری سوالاتی مختلفی مانند قیمت ماشین چقدر است؟ بیمه دارد؟ تصادف داشته ؟ و … می پرسد.
در ذهن تمامی افراد هفت مرحله ذهنی در رابطه با تصمیم گیری برای خرید یا عدم خرید یک محصول وجود دارد. معمولاً این سوالات در 90 درصد مواقع 7 الی 8 مورد بیشتر نیستند. در صورتی که مشتری تمامی سوالات خود را بپرسد و پاسخ بگیرد فرآیند فروش تکمیل می شود. نکته ای که فروشندگان باید به آن توجه داشته باشند این است که تعداد سوالات زیاد نیست و نباید عصبانی شوند و فکر کنند که مشتری قصد خرید ندارد، زیرا فردی که قصد خرید ندارد سوال نمی پرسد و زمان و انرژی صرف نمی کند. به طور طبیعی 99 درصد مواقع مشتریانی که سوال می پرسند قصد خرید دارند و اگر فروشنده صبر کند و به این سوالات پاسخ دهد این سوالات در نهایت تمام خواهد شد زیرا هر محصول نهایتا 10 ویژگی یا مزیت مهم بیشترندارد که بخواهد نظر مشتریان را جلب نماید و برای آن ها مهم باشد. بنابراین اگر شما به عنوان فروشنده وقت بگذارید و ویژگی هایی که مشتری نیاز دارد را به او معرفی کنید خرید انجام خواهد شد.
نکته : بخش پاسخ سوالات به مشتری بسیار اهمیت دارد و معمولاً مشتری چند سوال از فروشنده می پرسد البته ممکن است گاهی اوقات به صورت اعتراض باشد که در چنین شرایطی نیز باید باز هم فروشنده باید مشتری را دوست داشته باشد و به اعتراضات او رسیدگی کند زیرا فروشنده ضرر می کند و باید دوباره مشتری جدیدی پیدا کند.
نحوه پاسخگویی به اعتراضاتمشتری
رسیدگی به اعتراضات مشتری بسیار اهمیت دارد و باید به نحوی مشتری را متقاعد نمایید تا فرآیند فروش به درستی صورت گیرد. به عنوان مثال اگر مشتری به شما می گوید که محصول شما گران یا بی کیفیت است اصلا نباید جبهه بگیرید و باید در نقش مشاور به صحبت کردن با مشتری بپردازید. محصول شما قطعا 10 الی 20 ویژگی و مزایا دارد و مشتری ممکن است فقط از یک الی دو مورد آن شاکی باشد نه محصول شما به طور کامل. ساده ترین راهکار در چنین مواقعی این است که به مشتری بگویید شما جای من الان چیکار کنیم؟ وقتی چنین برخوردی نشان می دهید مشتری متوجه می شود که برای او ارزش قائل شده اید و راحت تر می توانید با او ارتباط برقرار نمایید تا به اعتراضات او پاسخ دهید. مرحله بعدی وارد شدن به ارتباط دوستانهبامشتریاست. به عنوان مثال به او یک کاتالوگ بدهید، چایی بریزید و … . بنابراین در صورتی که به مولفه های ذهنی مشتری پاسخ دهید به راحتی می توانید از این مرحله هم عبور نمایید.
فروش یعنی چه؟
خیلی از افراد تصور می کنند که فروش یعنی کالایی را ارائه دهند و پولی را بابت آن دریافت کنند و کالا یا محصول حتما باید خیلی خوب باشد که بتوانند از فروش خوبی برخوردار شوند. اما افراد زیادی وجود دارند که با وجود داشتن یک محصول عادی از فروش بسیار خوبی برخوردار می باشند. تفاوت این دو چیست؟ شخصی که از فروش خوبی برخوردار است علاوه بر داشتن تجربه و مهارت از تکنیک های فروش و نحوه برقراری ارتباط درست با مشتری اطلاعات کافی دارد و تمامی این مراحل را به درستی انجام می دهد. اما شخصی که فروش کافی ندارد نصف بیشتر این مراحل را طی نموده ودر قسمت قطعیکردنفروشبه خوبی عمل ننموده که این مراحل منجر به فروش نشده است. توجه داشته باشید که پاسخ ندادن به برخی سوالات مشتری موجب عدم اطمینان خواهد شد و فرآیند فروش ضعیف می شود.
بنابراین اگر فکر می کنید احتیاج دارید که درصدهای مهم زندگی خود را بهبود دهید قطعا با نتایج شگفت آوری روبرو خواهید شد. با ما همراه باشید
سلام سامان کرمی هستم از آکادمی موفقیت ایران، در این پست قصد دارم داستانی در رابطه با نقاط ضعف و تبدیل آن ها به نقاط قوت با شما به اشتراک بگذارم. در هر انسانی نقاط ضعف و قوت بسیاری وجود دارد. شناخت نقاط ضعف و توجه به آن ها و نیز انجام کارهایی در جهت از بین بردن این نقاط ضعف می تواند تاثیر مهمی در موفقیت افراد در زندگی و تبدیل نقاظ ضعف به قوت داشته باشد. با مطالعه این مطالب شما می آموزید که چگونه یک معضل سطح پایین و ابتدایی می تواند موفقیت شما را در پی داشته باشد، پس تا پایان با ما همراه باشید.
چگونه خوش نویس شدم؟
سال ها پیش که دانشجو بودم همانند بسیاری از آقایان دیگر خط خوبی نداشتم! در واقع این موضوع اصلاً برایم اهمیتی نداشت. تا اینکه یک روز که سر کلاس با بی حوصلگی تمام مشغول نوشتن مطالبی که استاد تدریس می کرد بودم یکی از همکلاسی های خانم که در ردیف پشت سر من نشسته بود از من دفترم را خواست تا بخش هایی که جا مانده و نتوانسته است بنویسد را تکمیل کند. اما پس از چند دقیقه صداهای خنده و پچ پچ از ردیف های عقب به گوش من می رسید و کاملاً در جریان بودم که دلیل خنده ها و صداها دست خط ناخوانا و بدم بود و این مسئله خیلی برای من سخت بود بود. همین مسئله موجب شد که تصمیم بگیرم روی خطم کار کنم.
شروع تمرین خطاطی
تصمیمم برای آموزش خط کاملا جدی بود! با یکی از دوستانم که کلاس خط می رفت در میان گذاشتم. او به من گفت که حتما باید به انجمن خوشنویسان مراجعه کنم و نوشتن را آغاز نمایم. در آن موقع من زمان کافی و شرایط مالی مناسبی برای شرکت در کلاس خط نداشتم، به همین علت یک کتاب به نام “تعلیمخط” را از او به امانت گرفتم تا خودم برای رسیدن به هدفم تلاش کنم. با توجه به اینکه معلمی نداشتم مرتبا سرمشق های کتاب را تمرین می کردم تا اینکه پس از 2 الی 3 ماه خطم همانند بقیه خوانا شد و کتاب را پس دادم! اما همچنان تمرینات خط و خوش نویسی را ادامه می دادم. این روال آنقدر ادامه پیدا کرد که پس 8 الی 10 ماه دیگر به یکی از سرگرمی های هر روزه من تبدیل شده بود و صرفا برای بهتر شدن خطم نوشتن را ادامه نمی دادم.
تغییر از حالت نا مطلوببه مطلوب
حدود یک سال از این ماجرا گذشت و من همچنان نوشتن را ادامه می دادم و خطم به قدری خوب شده بود که می توانستم چند بیتی را بر روی کاغذ ابروباد بنویسم و به دوستانم هدیه دهم. دراین دوره نوع نگرش من به خط کاملا تغییر کرد و دیگر آن حالت ابزاری را نداشت و به یک هنر تبدیل شده بود که از آن لذت می بردم. یک روز که به مغازه پارچه نویسی رفتم اتفاق جالبی افتاد ( اون زمان هنوز بنر چاپی وجود نداشت) .اون روز پارچه نویس مغازه حضور نداشت و نمی توانست درخواست ها را انجام دهد، از طرفی شخص صاحب عزا نیز پارچه های نوشته شده را لازم داشت!
من به صاحب مغازه پیشنهاد دادم که اجازه بدهد از وسایل پارچه نویس استفاده کنم و در صورت خراب شدن پارچه هزینه مواد اولیه و پارچه را بپردازم (مسولیت پدیری) صاحب مغازه پذیرفت و من برای اولین بار قلمو پارچه نویسی را به دست گرفتم. پس از پایان کارو خشک شدن پارچه خیلی زیبا شده بود به طوری که صاحب مغازه از من خواست که تمامی پارچه هایی که برای این مراسم ترحیم نیاز بود را بنویسم. من از این موضوع خیلی لذت بردم، زیرا فعالیتی که من حدود 2 سال بدون هدف تجاری و به دلیل علاقمندی انجام داده بودم به یک محصول قابل ارائه تبدیل شده بود که خواهان داشت!
با این اتفاق تصمیم گرفتم که به اصلاح مشکلات جزیی کارم مانند حاشیه ها، کنارها و … بپردازم ( از خطاط مغازه کمک گرفتم). در این زمان خطم به قدری تغییر کرده بود که می توانستم آن را قاب بگیرم و داخل اتاقم نصب کنم. بعد از این ماجرا تمرین خط شکسته، نستعلیق و سایر خطوط را بر روی کاغذ مناسب ادامه دادم و هنوز می آموزم …
یادگیریخط شکسته لاتین
با وارد شدن به دوران تحصیلات تکمیلی خیلی علاقمند بودم مطالبی که تدریس می شد وغالبا به صورت لاتین بودند را با خط شکسته بنویسم اما متاسفانه مدرسی که خط لاتین شکسته آموزش دهد را نتوانستم پیدا کنم. در آن زمان دسترسی به اینترنت برای فایل های آموزشی وجود نداشت ( یوتوب نبود 🙁 ) و با استفاده از یک PDF نحوه اتصال خطوط لاتین به یکدیگر، تمرین خط لاتین شکسته را شروع کردم و توانستم در یک بازه زمانی 20 روزه خط لاتین شکسته را یاد بگیرم! ( دقت کنید ؛ نه کاربردی داشت ، نه فایده ای فقط علاقه) اینجا بود که متوجه شدم انجام دادن کارهای مختلف خیلی دشوار نیست به شرط آنکه برای انجام آن ها برنامهریزی و پشتکارداشته باشیم.
تحلیل و توجه به نقاط ضعف
مدت ها به این موضوع فکر می کردم
«اگر من هم مثل بقیه یک خط معمولی داشتم آن روز دفترم را به همکلاسی ام می دادم و دوباره تحویل می گرفتم»
دیگر مورد تمسخر قرار نمی گرفتم و به نقطه ضعف خود پی نمی بردم، علاوه بر این کسی از من حمایت نمی کرد و کتابی امانت به من نمی داد و من نیز تلاشی نمی کردم که تغییر کنم و این مراحل را طی کنم. اکنون واقعاً از داشتن مهارت خوشنویسی خوشحال هستم، زیرا از یک نقطهضعفو ناتوانی این مهارتو پیشرفت در من ایجاد شد که اگر این نقطه ضعف را نداشتم هرگز نمی توانستم به این اندازه پیشرفتداشته باشم. این بیت شعر را همیشه به یاد داشه باشید :
” گر خواهی شوی خوشنویس بنویس و بنویس و بنویس “
نمایشگاه آثار خوشنویسی سال 93 دانشگاه رازی کرمانشاه
حرفآخر
به شما توصیه می کنم که ابتدا نقاط ضعف خود را بشناسید زیرا در آینده به نقاط قوت شما تبدیل خواهند شد. به عنوان مثال اگر:
ترسو هستید
خجالت می کشید
وزن بالایی دارید
استرس بسیار به سراغ شما می آید
نمی توانید به خوبی پول دربیاورید و …
این ها می توانند سکوی پرتاب شما برای رسیدن به یک توانایی در سطح بالا هستند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تبدیل نقاط ضعف به قوت خیلی ساده تر ازتقویت یک نقطه نرمال خواهد بود ( قانون دانینگ کروگر) ، زیرا انگیزهایبه نام دوری ازحالت ناخوشایند پشت این کار نهفته است. امیدوارم با خواندن این داستان متوجه شده باشید که چرا باید به سمت تغییر حالت از حالت نا مطلوب به مطلوب بروید.
چگونه از چهره افراد خصوصیات آنان را بیشتر بشناسیم؟
چـهره خـوانـی به این مـعـنـا است كه شما فـقــط با با نگاه كردن به صورت اشخاص پی بـه خـصـوصـیات اخلاقی و شخصیتی او ببرید. چـهره خـوانـی توسـط مردم در اعصار مختلف انجام شده است. شـناخـتـن افراد تنها از روی خصوصـات ظـاهـری آنها مساله بسیار جالبی است. نـكات ظـریف و دقیـق و پیچیدگیهای بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی ما در اینجا به بیان نكات اصلی تر و مهمتر آن بسنده می كنیم.
چهره خوانی چیست؟
بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه ویژگیهای شخصیتی، متوجه افكار و درون دیگران شود. با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تـقسـیم شـده است. بـرای مثـال “متوپوسكپی” علم پی بردن به سیرت و درون آدمی از روی خطوط روی پیشانی است.
“فرنولوژی” علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشكیل جمجمه میباشد كه به بنا نهادن شخصیت و امیال ذاتی و روانی افراد كمك می كند. “فیزیـوگـنومی” یا عـلم چـهره شـنـاسی، موضوعی است كه ما به آن خواهیم پرداخت. این علم به ما می آموزد كه چگونه از روی چهره افراد پی به شخصیت آنها ببریم. امروزه دانشمندان به چنین علومـی، “شـبـه علـوم” اطـلاق كرده و بـهای زیـادی بــه آن نمی دهند و هـمانند عـلومی مانـنـد “طالع بـینی” به آنها می نگرند: اثبات نشده ولی بیضرر. با این وجود هنوز بسیاری از مردم چهره خوانی را راهی مطمئن برای قضاوت در مورد افراد می دانند. چیزی كه اهمیت دارد این اسـت كـه چـهره را بصورت كامل و دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تا رسیدن به همه حقایق از قضاوتهـای شـتابزده اجتناب كنیم.
اكنون گذری می كنیم بر نكات بنیادین چهره خوانی و چگونگی تشخص شخصیت افراد:
شكل صورت
دراز و كشیده: افرادی كه دارای چنین صورتی هستند عموما” دارای صـبر و تحمل زیاد بوده و توانایی حل مشكلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش تركیب بودن افراد با چنین صورتی نشانگر این است كه آنها معمولا كارهای خـود را نـیـمـه تمام رها نكرده و عادت به انجام امور بطور تمام و كمال دارند. گرد: این شكل دلالت بر امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساكت را به بمبی از خنده و شادی تبدیل كنند. پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا افراد روشنفكری می باشند. مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـكوشـی بـرای دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیركی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود.
پیشانی
صاف: كسانیكه كه دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در حال تفكر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند. چروكیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد كه ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند.
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی و واقعی ما می باشند. اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلك پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن شخص انسانی مضطرب و نگران است. تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر تندخویی و پرخاشگری در فرد است. روان پریشی:چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود. شادی: وجـود خـطوط كـوچـك در خـارج از چـشمها حاكی از خنده رویی و شادبودن فرد می باشد.
ابرو
صاف: صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه، تفكر و ایده گرایی فرد می باشد. كمانی: افرادی كه دارای ابروهای خمیده و كمانی هسـتند از حـكایـتـها و داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند. باریك: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به نفس اندكی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریكی، بالا و گرد نیز باشد. پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است كه فرد دائما” در حال تفكر و اندیشـه بـوده و ایده های جالبی در سر دارد.
پلك
كوچك: اگر فاصـله بـین بالای پلك و مژه كم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و اینكه آن فرد حتی ممكن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیك نكند. بزرگ:بزرگ بودن پلك دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد.
بینی
كوچك: گفته می شود اشـخاصی كه بـیـنی كـوچـك دارنـد ذاتـا” افـرادی ضعیف و اغلب غیرقابل اتكا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند. بزرگ: بزرگی بینی نشانه ابتكار و عزم و اراده می باشد. یك شـخصـیت قـوی كه اثرش را برجای خواهد گذاشت.
نوشته شده توسط : بنت الهدی امیری آکادمی موفقیت ایران / موسسه روانشناختی هاتف
۲۱ روش عالی برای ازدواج با مرد دلخواهتان – برایان تریسی
الان بهترین زمان برای زندگی کردن است. هیچ زمانی بیشتر از امروز تا به این حد فرصتهای موفقیت و شادی برای مردم وجود نداشته است. در آن واحد، مهمترین تصمیم در زندگی شما، شخصی است که با او ازدواج و سازش میکنید. تصمیم درست در این زمینه، بیش از هر عامل دیگر، بر خوشبختیتان تاثیر دارد. برایان تریسی اطلاعات زیادی در این زمینه در اختیار شما قرار میدهد. برایان با باربارا ازدواج موفقی دارد. آنها چهار فرزند زیبا دارند، دو دختر و دو پسر.
هر ساله صدها هزار و حتی میلیونها زن با هر سن و سال و هر پیشینهای، با مرد ایدهآلشان آشنا میشوند و ازدواج میکنند و شما هم میتوانید این کار را بکنید.
مقدمه
سلام، من برایان تریسی هستم. من تا ۳۵ سالگی مجرد بودم. در این زمان بود که با بانوی رویاهایم آشنا شدم و ازدواج کردم. ما حالا چهار فرزند زیبا داریم. بعدها فهمیدم که او بسیاری از قدمهایی که در این مقاله یاد خواهید گرفت را دنبال کرده تا با من آشنا شود و ازدواج کند.
من سالهاست که برای هزاران زن از سراسر دنیا، سمینارهای عمومی و جلسات مشاورهی خصوص برگزار کردهام. تقریبا تمام زنهایی که ملاقات کردهام، دوست داشتند یاد بگیرند چه باید بکنند تا با مرد دلخواهشان آشنا شوند و ازدواج کنند. در طول سالیان متمادی، بر اساس تجربههای خودم و تجربههای هزاران نفر دیگر، شروع کردم به در میان گذاشتن این ایدههایی که یاد خواهید گرفت و نتایج این کار شگفتانگیز بود. زنان مجرد، بیوه و مطلقه بسیاری که خیلی از آنها سالها بود که تنها بودند در مدت کمی بعد از اینکه شروع به استفاده از این ایدهها کردند، با مرد ایدهآلشان آشنا شدند و طولی نکشید که ازدواج کردند و بعد از آن نیز با خوشبختی به زندگی ادامه دادند. و آنچه را که دیگران انجام دادهاند، شما نیز میتوانید به خوبی انجام دهید.
خبر خوب این است که شما هم اکنون تمام چیزهای لازم برای آشنایی و ازدواج با مرد دلخواهتان را در خود دارید. مانند این است که شما یک آشپز در آشپزخانهای با تجهیزات کامل، هستید و همه نوع ادویه، مواد اولیه و لوازم آشپزخانهای که بخواهید، در اختیارتان است. آنچه که اکنون لازم دارید، یک دستور پخت غذا است تا برای خودتان یک رابطهی عالی و یک زندگی عالی درست کنید.
من در سمینارهایم با زنان زیادی ملاقات کردهام که سالها مجرد بودهاند. در بسیاری از موارد متوجه شدهام که بزرگترین مانع برای آشنا شدن و ازدواج با مرد ایدهالشان این است که در عمق وجودشان احساس بیلیاقتی میکنند. به علت تجربههای کودکی، به ویژه سرزنش یا بدرفتاری والدین و تجربیات ناخوشایند دوران رشد و برقراری اولین رابطه، این زنان احساس میکنند به اندازه کافی خوب نیستند یا به اندازهی کافی لیاقت ندارند که با کسی که واقعا مورد علاقهشان هست، خوشبخت بشوند. اما واقعیت این است که شما حقیقتا فرد خوبی هستید. باید در اعماق قلبتان اعتقاد داشته باشید که جدای از هر چه در گذشته برایتان پیش آمده، شما یک انسان استثنایی هستید و کاملا لیاقت دارید با کسی که از هر نظر دوستتان دارد، برایتان اهمیت قائل است و به شما احترام میگذارد، یک رابطهی عالی داشته باشید.
برای آشنا شدن و ازدواج با مرد دلخواهتان، باید از درون، همان چیزی بشوید که میخواهید در بیرون تجربه کنید و از آن لذت ببرید. برای آشنا شدن و ازدواج با یک شخص موفق و سعادتمند، شما باید خودتان یک شخص موفق و سعادتمند شوید. در همان حال که روی خودتان کار میکنید و خودتان را بهبود میبخشید، بر اساس قانون جذب، همان مردی را که میخواهید به زندگیتان جذب میکنید.
اینجا یک قانون عالی وجود دارد: «مهم نیست که از کجا میآیید. تنها چیزی که مهم است این است که به کجا میروید.» هر زمانی که بخواهید میتوانید روی قسمتهایی از گذشتهتان خط بکشید و تصمیم بگیرید که آیندهتان از گذشته متفاوت شود. شما میتوانید تصمیم بگیرید که در دنیای خارج همان شخص فوق العادهای شوید که درونتان وجو د دارد. مطالبی را خواهید آموخت و به کار خواهید بست که هزاران و میلیونها زن دیگر، پیش از این یاد گرفته و به کار بستهاند تا با مرد دلخواهشان آشنا شوند و ازدواج کنند. وقتی شروع میکنید به برداشتن این ۲۱ گام برای آشنا شدن و ازدواج با مرد دلخواهتان، تمام زندگیتان در جهت بهتر شدن پیش میرود روابطتان بهبود مییابد، احساس بسیار خوبی در مورد خودتان پیدا میکنید و افراد و اتفاقاتی را به زندگیتان جذب میکنید که هم اکنون حتی تصورش را هم نمیتوانید بکنید. تمام زندگیتان همانند یک طلوع تابستانی روشن خواهد شد. پس اجازه دهید شروع کنیم.
گام اول: مشخص کنید چه خصوصیاتی را میخواهید.
اولین گام برای آشنا شدن و ازدواج با مرد دلخواهتان این است: مشخص کنید دقیقا چه خصوصیاتی را در یک مرد میخواهید.
وقتی به رابطهای عالی برای خود فکر میکنید، از آرمانیسازی استفاده کنید. با ایدهآل سازی به خودتان اجازه میدهید در مورد مردی که میخواهید، خیال پردازی و رویاپردازی کنید. تصور کنید در مورد مردی که میتوانید داشته باشید، هیچ محدودیتی ندارید. در حال حاضر هر مشکل، بهانه یا مسئلهای را کنار بگذارید و به ذهنتان اجازه دهید آزادانه پرواز کند چونانکه شما قویترین زن در دنیا هستید و میتوانید هر مردی را با هر خصوصیتی که بخواهید، داشته باشید.
افکارتان را روی کاغذ بنویسید. بنشینید و تمام مواردی که میخواهید در مرد ایدهآلتان باشد، به طور مفصل فهرست کنید. گویا نقشهی خانهی دلخواهتان را با تمام جزئیات میکشید. به یاد داشته باشید نمیتوانید هدفی را بزنید که آن را نمیبینید.
بسیاری از زنان وقتی این توصیه را میشنوند، متعجب و حیرتزده میشوند. همین زنان امکان ندارد بدون داشتن فهرست خرید به فروشگاه بروند، اما به نظرشان عادی میآید که با این آرزو زندگی کنند که به نحوی در جایی به شخصی مناسب بربخورند و بعد هم خیلی اتفاقی تشخیص بدهند که همسر مناسبی برای همدیگر هستند و به خوشبختی برسند! این روش برای گرفتن مهمترین تصمیم زندگیتان چندان هوشمندانه نیست.
از طرف دیگر، هر زنی که تاکنون به این توصیهی من عمل کرده و ویژگیهای مرد ایدهآلش را نوشته، در مدت کوتاهی، شخص کاملا مناسبی را پیدا کرده است. به عنوان مثال، دوست من، دایان، پس از یک طلاق ناراحت کننده و چند ماه تنهایی، این توصیهی من را پذیرفت و نشست و ویژگیهای مردی را که میخواست نوشت. سه روز بعد، این مرد چنان وارد زندگیاش شد که گویا دقیقا از روی یک کاتالوگ سفارش داده شده است! ویژگیها و شخصیتش دقیقا همانی بود که دایان، سه روز قبل نوشته بود.
برای شروع، هر خصلت و ویژگی که مرد ایدهآلتان در زمینههای مختلف خواهد داشت را فهرست کنید. پیشینه، سابقه خانواده و میزان تحصیلاتش را شرح دهید. بعد خلق و خو، عقاید، ارزشها، خوبیها و میزان شوخ طبعیاش را توصیف کنید. به ویژه باید شرح دهید که میخواهید چه نوع رفتاری با شما، فرزندان و دوستانتان داشته باشد. چه عکسالعملی در مقابل مشکلات و شکستها نشان خواهد داد. چه روحیاتی خواهد داشت و آیا همواره آسانگیر، صمیمی و بشاش خواهد بود؟
سپس خواستهها و اهدافش را شرح دهید. دوست دارد در زندگی به چه چیزهایی برسد؟ تا چه اندازه بلندپرواز است؟ چقدر هدفگرا است؟ چقدر احتمال دارد که در مشکلات دوام بیاورد و به موفقیت برسد؟ اینها جزو مهمترین جنبههای شخصیتی هر فرد برای پیشبینی آیندهی اوست. همچنین باید روشهای مختلفی را که او دوست دارد اوقات فراغتش را با شما بگذراند، بنویسید. از انجام چه کارهایی در کنار هم لذت میبرید؟ آیا دوست دارید با هم به رستوران بروید؟ به مناطق استوایی مسافرت کنید؟ در کوهستان اسکی کنید؟ صبحها بدوید؟ به دیدن دوستان و اعضای فامیل بروید؟ کارهایی که در کنار هم در اوقات فراغتتان انجام میدهید، اهمیت زیادی در ایجاد رابطهی ایدهال دارند.
سپس چارچوب کلی افکار او را تشریح کنید؛ فلسفهی زندگیاش، باورها و عقایدش در مورد سیاست و مذهب و هرگونه اعتقاد محکم دیگری که ممکن است داشته باشد. چون در این مرحله در حال ایدهآل سازی و خیال پردازی هستید، میتوانید برای شخصی که میخواهید به زندگیتان جذبش کنید، بالاترین معیارهای قابل تصور را تعیین کنید.
دیدگاهش در مورد روابط چیست؟ در مورد خانواده چطور؟ در مورد روابط زناشویی و بچهدار شدن چطور؟ زنان زیادی را دیدهام که پس از ازدواج، هنگامی که شوهرشان به آنها گفته که هیچ تمایلی به بچهدار شدن ندارد، زندگیشان به شدت زیر و رو شد. آن موقع دیگر خیلی دیر شده بود. این زنان دیگر گرفتار شده بودند و هیچ وقت بچهدار نشدند و هرگز واقعا احساس خوشبختی نکردند. این مسئلهای است که باید آن را از قبل مشخص کنید.
دوست دارید مرد ایدهآلتان از نظر ظاهری چگونه باشد؟ قدش چقدر باشد؟ وزنش چقدر باشد؟ چه میزان تناسب اندام داشته باشد؟ اگر بخواهید، میتوانید حتی تا رنگ چشم و رنگ مو هم دقیق بشوید. این به این معنی نیست که بعدا نمیتوانید از چیزی چشم پوشی کنید، اما وقتی فهرستتان را مینویسید، در مورد چیزهایی که شما را بیشتر از همه راضی میکند کاملا خودخواهانه رفتار کنید.
نقطهی شروع برای آشنا شدن و ازدواج با مرد دلخواهتان این است که هر جزئیات کوچکی را که به فکرتان میرسد، از قبل روی کاغذ، کاملا روشن کنید. شما هم مثل بسیاری از زنان دیگر بسیار حیرتزده خواهید شد که وقتی مرد ایدهآلتان به زندگیتان وارد میشود، چقدر با توصیفاتی که نوشتهاید، هم خوانی خواهد داشت.
گام دوم: برای هر موقعیتی ظاهری مناسب آن موقعیت داشته باشید
وقتی تصمیم گرفتید که با چه نوع مردی میخواهید ازدواج کنید، باید مشخص کنید که باید چه جور آدمی باشید تا آن مرد را جذب کنید و نگه دارید. مردها نسبت به رویکردشان به زندگی، دنیا و به ویژه زنان بسیار ظاهرنگرند. در نتیجه ظاهرتان خیلی مهم است.
حقیقت امر این است که در بلندمدت، شخصیت و زیبایی درونیتان بسیار مهمتر از ظاهرتان است، اما تا اولین مانع را پشت سر نگذارید، که همان تاثیر بصری اولیهای است که در نخستین برخورد روی او میگذارید، حتی فرصت پیدا نمیکنید تا آنچه واقعا در درونتان است را به مرد دلخواهتان نشان دهید.
نود و پنج درصد تاثیر اولیهای که میگذارید در لباس، آراستگیتان نهفته است. طبق بررسی محققان، افراد در همان سی ثانیه اول ملاقات قضاوتشان را راجع به دیگران میکنند. سپس از آن برای توجیه برداشت اولیهی خود، به دنبال شواهدی برای تایید قضاوتشان در رفتار و کردار او میگردند.
زنی به نام ربکا که ۲۳ سال داشت، برای استخدام به عنوان یک فروشندهی تازهکار در یک شرکت بزرگ، درخواست ارائه داد. او در مصاحبهی استخدامی، لباس مناسبی نپوشیده بود. مصاحبه کننده نزدیک بود او را رد کند که یکی از آنها دربارهی تجربههای قبلی او سوال کرد. معلوم شد که پدرش وقتی که او سیزده ساله بوده، فوت کرده است و او بزرگترین فرزند خانواده در میان چهار فرزند است. مادرش هم خیلی مریض بوده و ربکا از سیزده سالگی از سه بچهی دیگر مراقبت کرده؛ هر روز صبح آنها را به مدرسه برده، از مادرش مراقبت کرده و بعد از مدرسه هم کار کرده تا خانوادهاش را تامین کند. سالها به این کار ادامه داده تا اینکه کوچکترین خواهرش هم از دبیرستان فارغ التحصیل شده بنابراین اکنون به دنبال یک کار تمام وقت میگشت که برای یک آدم بزرگسال مناسب باشد.
مصاحبه کنندهها حیرتزده شده بودند. آنها میدانستند کسی که با بزرگ کردن خواهر و برادرها و نگهداری از مادر مریضش چنین شخصیتی از خود نشان داده است، اگر ظاهرش تغییر کند، میتواند یک کارمند عالی باشد. به همین دلیل یک مشاور آراستگی آوردند و زن با تجربهای را هم مسئول او کردند تا هرچه که لازم بود؛ در مورد لباس مناسب، آراستگی مناسب به او یاد بدهد. او در عرض شش ماه دگرگون شد و طی دو سال، به یکی از فروشندههای برتر در این سازمان ملی تبدیل شد. دو سال بعد از آن هم با یکی از معاونان شرکت آشنا شد و ازدواج کرد و حالا زندگی سعادتمندانهای در یک خانه زیبا در آتلانتا دارد.
برای ایجاد یک تاثیر اولیه خوب، هیچگاه یک فرصت دوباره به دست نخواهید آورد. اگر نسبت به ظاهرتان شک دارید، از دوستان صمیمیتان بخواهید تا یک ارزیابی صادقانه از لباس و آراستگیتان انجام بدهند. در صورت امکان، یک مشاور آراستگی داشته باشید تا در مورد لباس و ظاهری که برای شغل یا زمینهی کاریتان مناسب است، شما را راهنمایی کند. دست کم چند کتاب در مورد لباس پوشیدن مناسب برای موفقیت در کار بخرید و آنها را بدقت مطالعه کنید.
مایهی دلگرمی است که هر چه بهتر به نظر بیایید، احساس بهتری خواهید داشت. هر چه احساس بهتری داشته باشید شادتر و مطمئنتر خواهید بود و در نتیجه بیشتر خواهید توانست مرد مورد علاقهی خود را به زندگی جذب کنید.
گام سوم: از نیروهای ذهنیتان استفاده کنید.
شما نیروی ذهنی فوقالعادهای دارید و میتوانید برای جذب مرد ایدهآلتان به زندگی، از آنها استفاده کنید. ذهن شما بسیار قدرتمند است و میتواند هر چیزی را که واقعا میخواهید، برایتان به ارمغان بیاورد، به شرطی که آن را با شدت و به مدت کافی بخواهید. تنها محدودیت واقعی برای آنچه در زندگی میتوانید به دست بیاورید، خواستههای خودتان است.
قانون همخوانی میگوید: «دنیای بیرونتان، بازتابی از دنیای درونتان است.» این قانون میگوید دنیای بیرونتان در نهایت با آنچه بیشتر وقتها به آن میاندیشید، هم خوان میشود. چهار راه برای آزاد کردن تواناییهای ذهنی وجود دارد تا هدفهایتان را محقق و مردی که میخواهید را نصیبتان کند:
اول از هم این است که به زبان بیاورید؛ یعنی آنچه را میخواهید، با کلمات و ترجیحا به صورت مکتوب، شرح بدهید. و بعد با خودتان به طور مثبت حرف بزنید و فکر کنید. با دیگران هم به طور مثبت صحبت کنید. به طور مداوم به خودتان جملاتی شبیه این را بگویید: «میتوانم انجامش بدهم. میتوانم انجامش بدهم.» به دیگران هم بگویید: «تو میتوانی انجامش بدهی. تو میتوانی انجامش بدهی»
راه دیگری برای فعال کردن نیروهای ذهنیتان که قبلا هم در مورد آن صحبت کردم، ایدهآلسازی به طور مداوم است. پیوسته زندگی ایدهآل، همسر ایدهآل و موقعیت ایدهآلتان را مجسم کنید و سپس از خودتان بپرسید: «چگونه؟» چگونه میتوانید زندگیای را ایجاد کنید که از هر لحاظ، برایتان ایدهآل باشد؟ دست کم ۸۰% موفقیت در زندگی، در کلمهی «وضوح» نهفته است. کسانی که در زندگیشان به اهداف عالی میرسند خواستههایشان برایشان بسیار واضح و روشن است. از طرف دیگر افرادی که ناموفق هستند، معمولا هدفها و ایدهآلهایشان برایشان مبهم است. پس هرچه مرد ایدهآلی که میخواهید، برایتان واضحتر باشد، احتمال اینکه شما او را پیدا کنید و او هم شما را پیدا کند، بیشتر میشود.
سومین راه برای فعال کردن نیروهای ذهنیتان این است که تجسم کنید. به طور مداوم یک تصویر ذهنی روشن از خودتان ایجاد کنید که در هر کاری که انجام میدهید، آرام، مطمئن، جذاب، راضی و اثرگذار هستید. خودتان را در چشم ذهنتان به صورت شخصی محبوب، دوست داشتنی، تاثیرگذار و خواستنی ببینید. به یاد داشته باشید که همان شخصی خواهید شد که او را در ذهنتان میبینید.
چهارمین راه برای فعال کردن نیروهای ذهنیتان این است که احساسات هم اضافه کنید. لازمه این کار این است که به آن احساسی برسید که اگر همین حالا در رابطهی ایدهآلتان بودید، آن را داشتید. خود را خوشحال، راضی، خوشنود، ایمن، مطمئن و واقعا مورد علاقه، تجسم و احساس کنید.
وقتی ایدهآلسازی میکنید، به زبان میآورید، تجسم میکنید و احساسات را اضافه میکنید، این گونه اتفاق فوقالعادهای برای شما و زندگیتان میافتد. فکر و احساستان نسبت به خودتان و دیگران شروع به تغییر میکند. رفتارتان شروع به تغییر میکند. با بهتر شدن شما از درون همه چیز زندگیتان هم در بیرون بهتر خواهد شد.
آخرین کلید استفاده از نیروهای ذهنیتان این است که تصاویر ذهنیتان را کاملا آزاد و رها کنید. بگذارید رویاها و هدفهایتان دقیقا در زمانی که برایتان مناسب است، نصیبتان بشود و قطعا همینطور خواهد شد. در طول روز، افکار، کلمات و احساساتتان را روی چیزهایی که میخواهید، نگه دارید و از چیزهایی که نمیخواهید دوری کنید. خانم پیس پلگرام گفته: «اگر میدانستید که ذهنتان تا چه اندازه قوی است، هیچگاه هیچ فکر منفی ای را به ذهنتان راه نمیدادید.»
اطرافتان در هر زمینه و هر بخش از زندگی، زنانی هستند که با امتیازات بسیار کمی شروع کردهاند، اما در اثر ایدهآلسازی، به زبان آوردن، تجسم و همراه کردن احساسات، زندگی ایدهآل و روابط دلخواهشان را به واقعیت تبدیل کردهاند. شما هم میتوانید این کار را بکنید.
گام چهارم: در جای مناسب جست و جو کنید
یکی از مهمترین قانونهای زندگی، قانون احتمالات است. این قانون میگوید که احتمال وقوع هر چیزی وجود دارد. احتمال اینکه خورشید از شرق طلوع و در غرب غروب کند، صد در صد است. احتمال اینکه در این دوره و زمانه، شما در طول زندگی کاریتان به استقلال مالی برسید، حدود پنج درصد است. احتمال اینکه با مرد دلخواهتان آشنا شوید و ازدواج کنید، متغیر است و بستگی به کارهایی دارد که انجام میدهید تا این شانس را افزایش بدهد که شما شخص مناسب در زمان مناسب باشید که در شرایط مناسب با شخص مناسب آشنا میشوید.
یکی از کلیدهای بزرگ موفقیت در عشق و روابط این است که با افزایش دادن احتمالات، شانس پیدا کردن رابطهی مناسب را بالا ببرید. برای انجام دادن این کار، تعداد دفعات حضورتان در مکانهایی را افزایش بدهید که مرد ایدهآلتان هم ممکن است آنجا باشد.
با برداشتن سه قدم اول، تا حد خوبی میدانید که به دنبال چه نوع مردی هستید و وقتی در رابطهی ایدهآلتان باشید، چه احساسی خواهید داشت. حالا از خودتان بپرسید: «احتمال پیدا کردن مرد ایدهآل من کجا بیشتر است؛ هم در زمان کاری و هم بعد از کار؟» اگر تصمیم گرفتهاید که با شخصی با گرایشهای مذهبی آشنا بشوید که به طور منظم به مکانهای مذهبی میرود، باید به مکانهای مذهبی بروید، در مراسمهای معنوی بیشتر شرکت کنید و به جلسههای مذهبی بروید. باید عضو انجمنهای مذهبی بشوید و فعالیت کنید. داوطلبانه وقت بگذارید تا با افراد دیگر آشنا شوید که او هم در فعالیتهای معنوی شرکت میکند. افراد زیادی بدین روش با زوج ایدهآلشان آشنا شده و ازدواج کردهاند.
اگر یکی از معیارهایتان این است که با مردی آشنا شوید و ازدواج کنید که همین حالا از نظر مالی موفق است یا در آینده به موفقیت مالی میرسد. در این زمینه هم باید در جای مناسب جست و جو کنید. ممکن است به این فکر بیفتید که در یک شرکت یا در صنعتی که رشد سریعی دارد، مشغول به کار شوید. اگر در محل کارتان افراد زیادی در مسیر پیشرفت سریع قرار داشته باشند، احتمال آشنا شدنتان با یک فرد خوش آتیه بسیار زیاد خواهد شد. کسانی که در زمینهی رسیدن به پول فراوان جدی هستند، همان افرادی هستند که در سمینارهای برنامهریزی مالی شرکت میکنند، سمینارهایی که تبلیغ بسیاری از آنها به طور مرتب در روزنامهها چاپ میشد. این افراد همچنین در سمینارهای مربوط به املاک، سمینارهای فروش و سمینارهای موفقیت شرکت میکنند. باید حواستان به اینگونه سمینارها باشد، هنگامی که برگزار میشوند، ثبت نام کنید و حتما در آنها شرکت کنید با این کار، احتمال آشنا شدن و جذب مردان جالبی را که علایق مشترکی با شما دارند، افزایش میدهید. وانگهی، بعضی وقتها مردم میگویند که این راه، روش زیاد عاشقانهای برای پیدا کردن رابطهی ایدهال نیست، اما آشنا شدن و ازدواج با یک شخص موفق، همانند آشنا شدن و ازدواج با یک شخص شکست خورده، آسان است. شما شخص بسیار مهمی هستید و زندگیتان خیلی با ارزش است. عشق و توجهتان احتمالا با ارزشترین چیزهایی هستند که میتوانید به فرد دیگری هدیه کنید. وقتی که حق انتخاب دارید، باید هر کاری که ممکن است انجام بدهید تا مطمئن شوید که عشق و توجهتان در جایی صرف شده که بیشتر از همه قدرش دانسته میشود و به خودتان هم بیشترین سود میرسد.
اگر یکی از خواستههایتان این است که فرد مورد نظرتان تندرست، سالم و علاقهمند به فعالیتهای ورزشی باشد، باید عضو یک باشگاه ورزشی بشوید و هفتهای دو تا سه بار سر تمرین بروید؛ ترجیهاً در طول هفته عصرها و شنبهها (روز تعطیل در آمریکا) بعد از ظهرها. در این زمانها احتمال آشنایی با فرد دلخواهتان که میتوان رابطهای بلند مدت با او داشته باشید، بیشتر است. همچنین میتوانید عضو باشگاههای فرهنگی – تفریحی شوید. با این عضویت میتوانید از امکاناتشان استفاده کنید، یک یا دو بار در ماه گلف بازی کنید، تنیس بازی کنید و در کمیتههای اجرایی باشگاه فعالیت کنید. به علاوه هر باشگاه فرهنگی تفریحی کمیتههایی دارد که اعضای آن مرتباً برای برنامهریزی و اجرای برنامههای مختلف در راستای هدف انجمن دور هم جمع میشوند. شما میتوانید خدمات خود را به آنها ارائه دهید و با این کار شما در آن انجمن با کسانی آشنا میشوید که با شخصیت و هدفی که شما دارید، اشتراکات زیادی دارند.
مکان دیگری که میتوانید با افراد جالب آشنا شوید، عضویت در حزب سیاسی و شرکت در گردهماییهای دورهای است. داوطلب بشوید که در ستادهای انتخاباتی فعالیت کنید. با سایر کسانی که در حزب سیاسیشان فعال هستند، تعامل داشته باشید. معمولاً این افراد در کارهای دیگری هم فعال هستند.
بسیاری از زنان با مشارکت در سازمانهای موزهها، هنری، خیریهها و سازمانهای متنوع موجود در جامعه، زندگیشان را به طور کلی تغییر دادهاند. چنین فعالیتهایی بسیار مطلوبتر در جامعه، زندگیشان را به طور کلی تغییر دادهاند. چنین فعالیتهایی بسیار مطلوبتر از وقت تلف کردن در کافی شاپها یا در خانه ماندن و تلویزیون تماشا کردن و کتاب خواندن است.
یکی از پیشرفتهای جدید امروز در آشنایی و ازدواج با مرد دلخواهتان اینترنت است. بعضی از سایتهای اینترنتی طوری طراحی شدند که مردان و زنان را به هم معرفی میکنند. این سایتها بسیار عالیاند. بسیار با کلاس و سطح بالا هستند. کسانی که از اینترنت برای جستجو و اجتماعی بودن استفاه میکنند معمولاً تحصیلات بهتری دارند، در کارشان جدیترند، حقوق بالاتری دارند و بلندپروازتر از افراد معمولیاند. سایتهای مخصوص قرار گذاشتن بسیار عالی نیز وجود دارد که زنان و مردانی که سرشان شلوغ است را با هم آشنا میکند. بیشتر اوقات به خاطر اتفاقات زیادی که در اطراف و زندگی شما رخ میدهد، در اجتماع بودن سخت است. این سازمانها و سایتهای اینترنتی سطح بالا، با حفظ حریم شخصیتان و ایجاد محیطی امن، باعث میشود با افراد بسیاری آشنا شوید، از میان آنها یکی را انتخاب کنید و با او رابطه برقرار کنید.
نکتهی آخر در مورد جست و جو در جای مناسب این است که هرچه تورتان را گستردهتر بیندازید، احتمالش بیشتر میشود که با شخص ایدهآلتان آشنا بشوید و مطمئناً خیلی زودتر از فرد دیگری که فعالیتها و دایره اجتماعیاش را محدود میکند، به نتیجه میرسید.
گام پنجم: پیوسته آشناییهای جدید ایجاد کنید تا روابطتان گسترش یابد
به نظر میآید که بیشتر افراد موفق امروز، کسانی هستند که همواره آشناییهای جدید ایجاد میکنند. همیشه تلاش میکنند به جاهایی بروند که میتوانند با افراد دیگری با علایق، پیشینه و اهداف مشترک آشنا بشوند؛ در نتیجه زندگی اجتماعی بسیار فعالتری دارند و با افراد بسیار بیشتری ارتباط برقرار میکنند که قادرند به آنها در شغل و در زندگی شخصیشان کمک کنند.
یک راه دیگر برای ایجاد آشناییهای جدید این است که در دورههای تکمیلیای شرکت کنید که میتوانند به شما کمک کنند، تا در رشتهی خود پیشرفت کنید. این دورهها در آموزشگاهها، دپارتمان رشد و توسعه در دانشگاهها و موسسات و سازمانهای برگزار کنندهی سمینارها ارائه میشوند. دو امتیاز عالی برای بالا بردن مهارتهایتان بوسیله شرکت در این سمینارها وجود دارد:
اولی این است: یکی از سریعترین راهها برای جلو رفتن و ارتقاء پیدا کردن در شغلتان است. هرچه ارتقاء پیدا کنید درآمدتان بیشتر میشود. هرچه حقوقتان بالا برود و بیشتر ارتقا پیدا کنید، احتمالا با مردهای بهتر و جالبتری آشنا خواهید شد.
دومین دلیل برای شرکت در دورهها و سمینارها این است که کسانی که دوست دارید با آنها آشنا شوید، در همان دورهها و سمینارها شرکت میکنند و معمولا هم دلیلشان برای این کار با شما یکی است. وقتی در یکی از این سمینارها اطرافتان را نگاه میکنید، از میزان افرادی که جذب آنها میشوند، حیرت میکنید. من سالهاست که سمینار برگزار میکنم و همیشه از سطح بالای افرادی که وقت میگذراند و سختیها را متحمل میشوند تا تجربههای آموزشی بیشتری کسب کنند، متعجب میشوم.
راه دیگری برای ایجاد آشناییهای جدید، این است که عضو یک انجمن یا گروه در کسب و کار یا صنعت خودتان بشوید. بهترین افراد در هر کسب و کاری، تمایل دارند عضو انجمنهایی بشوند که برای ارتقاء و پشتیبانی از آن کسب و کار تشکیل شدهاند. دست کم عضو حجره بازرگانی محلیتان شوید – از طرف خود یا شرکتتان – و به طور مرتب، در جلساتشان شرکت کنید. وقتی در این جلسات شرکت میکنید، مثل اکثر افراد نباشید که فقط در جلسه شرکت میکنند و سپس به خانه میروند. به جای این کار، کتابچهای که سازمان را شرح میدهد، را بگیرید، کمیتههای سازمان را که برای عملکردش حیاتی هستند، شناسایی کنید و داوطلب خدمت در یکی از آن کمیتهها بشوید. تمام سازمانهای غیرانتفاعی، کاملا پذیرای داوطلبانی هستند که حاضرند به آنها در رسیدن به هدفهایشان یاری برسانند.
نکتهی عالی این است که همیشه این بهترین افراد هستند که بیشتر از همه آمادهاند تا از خودشان مایه بگذارند و به سازمانهایی که عضوشان هستند، کمک کنند. در این کمیتهها اطرافتان را نگاه کنید و میبینید که اطرافتان پر از برترین افراد در زمینهی کسب و کار شماست.
وقتی در انجمنهای کاری، خدمتتان را ارائه میکنید و داوطلبانه، مسئولیتی را میپذیرید، متوجه مثبتترین افراد در آن سازمان قرار میگیرید. آنها در غیابتان با نظر مثبت در مورد شما صحبت و فکر میکنند. به یاد داشته باشید با هر کسی که آشنا بشوید، دست کم سیصد نفر دیگر را به اسم کوچک میشناسد. هرچه بیشتر در انجمنهای حرفهایتان مشارکت کنید، احتمال اینکه با مردی که دنبالش هستید آشنا یا به او معرفی بشوید، بیشتر است.
گام ششم: دانشجوی مادام العمر باشید
ما وارد عصر اطلاعات شدهایم و قرن بیست و یکم متعلق به کسانی است که اهل یاد گرفتن هستند. قرن بیست و یکم متعلق به کسانی است که به طور مداوم تلاش میکنند معلومات، مهارتها و تواناییهایشان را به روز میکنند تا از تغییرات سریعی که در اطلاعات فنآوری و رقابتها رخ میدهد، عقب نمانند.
میدانید که اگر همیشه غذاهای پاک، سالم و مغذی بخورید، همیشه از نظر جسمی احساس سلامتی، انرژی و سرحال بودن خواهید کرد. به همین ترتیب اگر ذهنتان را با جریان مداومی از ایدههای جدید تغذیه کنید که بتواند به شما کمک کند زندگی کاری و شخصیتان را بهبود ببخشید، فردی شادتر، مثبتتر، مطمئنتر و شایستهتر خواهید شد.
سه کار وجود دارد که میتوانید انجام بدهید تا یک دانشجوی مادامالعمر باشید و خودتان را در مسیر بهبود شخصی و کاری دائمی قرار دهید:
اولین کار این است که هر روز در مورد رشته و رشد شخصیتان مطالعه کنید. به یاد داشته باشید مطالعه برای ذهن همان تاثیری را دارد که ورزش برای جسم دارد. با کمی مطالعه در هر روز، انباشته شدن دانش در حال رشد شما نیز میتواند تاثیر شگفت انگیزی داشته باشد. هرچه در درونتان شخص بهتری بشوید، در بیرون هم اشخاص بهتری را به خودتان جذب خواهید کرد. وقتی به جای روزنامه خواندن یا تماشای تلویزیون، روزی یک ساعت در مورد رشتهی خودتان مطالعه کنید، یک کتاب در هفته میشود. از آنجایی که میانگین کتاب خوانی افراد در آمریکا، کمتر از یک کتاب در سال است، اگر هفتهای یک کتاب بخوانید که به نحوی زندگیتان را بهبود بخشد، به شما مزیتی قطعی نسبت به سایر افراد خواهد داد.
همانطور که قبلا هم صحبت کردیم، باید در هر فرصتی در سمینارها و دورهها شرکت کنید. یک سمینار خوب، میتواند زندگی یا حرفهتان را عوض کند. بر اساس تجربهی من در ارائه سمینارهای رشد شخصی یا کاری، معمولا مواردی را دیدهام که زنان و مردان در سمینارهای من با هم آشنا شدهاند و متوجه شدهاند که برای هم کاملا مناسب هستند و در نتیجه، به ازدواج سعادتمندانهای دست پیدا کردهاند.
کار دیگری که میتوانید برای رشد شخصی مادامالعمرتان بکنید، این است که در اتومبیلتان به برنامههای صوتی گوش بدهید. اتومبیلتان را به یک دانشگاه یادگیری و یک کلاس درس متحرک تبدیل کنید. به قول ما، در دانشگاه اتومبیلتان ثبت نام کرده و تا پایان دوره کاریتان، به طور تمام وقت در آن شرکت کنید.
یکی از دانشجویان من، زنی به نام گیل بود که در ابتدا به عنوان یک تایپیست در یک شرکت بزرگ مشغول به کار شد. به سختی کار میکرد و عصرها هم به کلاس میرفت تا مهارتهایش را افزایش دهد. به زودی ترفیع گرفت و منشی یک مدیر جوان شد. این مدیر خیلی بلندپرواز بود و طی دو سال بعد مرتب مقامش بالا رفت. گیل خیلی تنگاتنگ با او همکاری میکرد تا کمکش کند در مسیر رشد سریع باقی بماند. رئیس او در نهایت معاون شد و دو سال بعد هم به مدیریت رسید. در هر مرحله، گیل هم همراه او ارتقا مییافت و دورههای تکمیلی را میگذراند و از رشد شرکت عقب نمیماند.
یک سال بعد از اینکه رئیس گیل، مدیر شرکت او شد، او را به عنوان معاون انتخاب کرد و مسئولیت یکی از واحدهای شرکت را به او سپرد. امروز گیل ارج و قرب زیادی دارد، حقوق بسیار خوبی میگیرد و با یک مدیر ارشد که در هنگام داشتن پست معاونت با او آشنا شد، ازدواج سعادتمندانهای کرده است.
گام هفتم: مدیریت پول را یاد بگیرید
یکی از هدفهای شما در زندگی این است که به استقلال مالی برسید و آن را حفظ کنید. این مسئله را باید به عنوان یک هدف برای خودتان تعیین کنید. برنامه بریزید و به طور مداوم روی آن کار کنید. هرگز نباید استقلال مالی را به شانس و اقبال واگذار کنید یا به امید فرد دیگری باشید که از راه برسد و مسئولیت آن را به عهده بگیرد.
خبر خوب این است که در روند تعیین هدفهای مالی و رسیدن به آنها، تفاوت زیادی با افراد عادی پیدا میکنید که وقتی حقوق میگیرند، همهی آن و یا حتی بیشتر از آن را خرج میکنند. داشتن پول در بانک موجب میشود فردی مطمئنتر و شادتر شوید. اطرافیانتان متوجه این اطمینان خواهند شد و تا حد زیادی روی نحوهی برخوردشان با شما تاثیر خواهند گذاشت.
امروزه زنان زیادی مبتلا به مسئلهای هستند که روان شناسان به آن «عقدهی سیندرلا» میگویند. آنها زندگی کاریشان را با این فکر و آرزو میگذرانند که یک نفر از راه خواهد رسید و آنها را از لحاظ مالی نجات خواهد داد. این نوع تفکر، بسیار مضر است، زیرا به احساس انفعال و درماندگی منجر میشود. شما قرار نیست این طور باشید.
از آنجا که شما میخواهید با مردی ازدواج کنید که در مورد پول جدی و مسئولیتپذیر باشد، خودتان هم باید در مورد پول جدی و مسئولیتپذیر باشید. مایهی دلگرمی است که رسیدن به استقلال مالی، هیچ گاه به اندازهی امروز، ساده نبوده است.
اگر میخواهید در هنگام بازنشستگی استقلال مالی داشته باشید، فرمول سادهای وجود دارد که میتوانید تا آخر عمرتان از آن استفاده کنید: «کمتر از مبلغی که در میآورید، خرج کنید.» تا آخر دوران کاریتان و هر حقوقی که میگیرید، کمتر از درآمدتان خرج کنید و باقی ماندهی آن را پسانداز و سرمایهگذاری کنید.
خودتان را عادت بدهید که ده درصد یا بیشتر از حقوقتان را بردارید و پسانداز کنید و بعد هم عادت کنید با باقیماندهی درآمدتان زندگی کنید. هر بار که از جایی پولی به شما میرسد، اول سهم خودتان را بردارید. شما مخلوقاتی وابسته به عادت هستید. اگر خودتان را عادت بدهید که با نود درصد درآمدتان زندگی کنید، خیلی زود برایتان عادی و ساده میشود. نبود مبلغ پسانداز شده را حتی احساس هم نمیکنید و این مبلغ شروع میشود به رشد کردن و رشد کردن و رشد کردن.
اگر شما هم امروز مثل اغلب مردم بدهکار هستید، شروع کنید به پسانداز کردن یک درصد از درآمدتان به صورت ماهیانه و با ۹۹ درصد دیگر زندگی کنید. حتی قبل از اینکه شروع به بازپرداخت بدهیهایتان بکنید، شروع کنید به پسانداز کردن یک درصد از درآمدتان. تعهد به پسانداز و سرمایهگذاری، ویژگی معجزه آسایی دارد که باعث میشود حواستان در مورد مخارجتان خیلی جمعتر باشد و در نهایت تقریبا بدون هیچ زحمتی از زیر بار بدهیهایتان خلاص میشوید. وقتی پسانداز کردن یک درصد از درآمدتان و زندگی با ۹۹ درصد دیگر برایتان آسان شد، میزان پساندازتان را به دو، سه، و در نهایت ده درصد یا بیشتر افزایش دهید.
در مورد پول و اینکه چطور میتوانید بهترین سرمایهگذاری را برای رشد بلند مدت بکنید، کتاب، مجله و مقاله بخوانید. وقتی شروع میکنید به کسب استقلال مالی، همزمان، همهی نگرشتان نسبت به خود، زندگی، دیگران و به ویژه مردان تغییر میکند. احساس خوشی و اطمینان بیشتری میکنید و در نتیجه، مردانی را به زندگیتان جذب خواهید کرد که آن ها هم در مورد پول باملاحظه، قابل اتکا و مسئول هستند. این میتواند یکی از مهمترین چیزهایی باشد که انجام میدهید.
گام هشتم: یاد بگیرید که چگونه به شکلی هوشمندانه، در مورد موضوعات کلیدی مورد علاقهی مردان صحبت کنید.
برای آشنایی و ازدواج با مرد دلخواهتان، باید تا جایی که ممکن است، با او مشترکات زیادی داشته باشید. همانگونه که میدانید، مردان و زنان از جنبههای زیادی با هم تفاوت دارند، به ویژه در مورد موضوعاتی که دوست دارند در موردشان بحث و گفت و گو کنند. برای مثال زنان بیشتر اوقات دوست دارند در مورد خانواده، روابط، مشکلات شخصی، مد، بچهها، شوهرشان، نامزدشان، خرید و احساسات صحبت کنند. از طرف دیگر، مردان دوست دارند بیشتر وقتها در مورد کسب و کار، ورزش، پول، سیاست، اتومبیل و موضوعات مربوط به دارایی، موفقیت و اشیاء مادی صحبت کنند.
هدف شما باید این باشد که خودتان را به اندازه کافی با موضوعاتی آشنا کنید که بیشتر از همه، مورد علاقهی آن مردی است که میخواهید به زندگیتان جذب کنید. خوشبختانه میتوانید خیلی سریع، اطلاعات خود را در این زمینهها افزایش دهید.
اول از همه آن بخشهایی از روزنامه را بخوانید که در مورد موضوعاتی باشد که مردان دوست دارند دربارهاش حرف بزنند و فکر کنند. سرمقالهها و صفحههای مربوط به تجارت را بخوانید. صفحههای ورزشی را هم بخوانید. لازم نیست مطالب را به صورت عمیق مطالعه کنید. تنها لازم است در هر یک از این زمینهها، اطلاعات کلی از اتفاقات روی داده را پیدا کنید.
وقتی با مردی آشنا شدید که از او خوشتان میآید، بپرسید از مطالعه و خواندن در مورد چه موضوعاتی لذت میبرد، سپس بروید و در مورد آن موضوعات، مطلب بخوانید و یاد بگیرید. افراد بیش از همه جذب افرادی میشوند که علایق، معلومات و پیشینهی مشابهی داشته باشند. برای اینکه نشان بدهید به این موضوعات توجه دارید، میتوانید نظر و عقیدهاش را دربارهی آنها بپرسید و بعد هم وقتی نظرش را میگوید، بسیار با دقت گوش بدهید.
بسیاری از مردان فقط به این دلیل که اعتقاد پیدا میکنند زنی به همان چیزهای مورد علاقهی آنها علاقمند است، عاشق او میشوند.
یکی از دوستان من به نام سوزان، در یک جلسهی کاری با مرد مورد علاقهاش آشنا شد. او به شدت طرفدار و حامی تیم فوتبال محلیاش بود. سوزان پس از تنظیم قراری برای ناهار، هر چه که میتوانست در مورد آن تیم، بازیکنانش و آن ورزش یاد گرفت. وقتی ملاقات کردند او توانست انواع سوالات را دربارهی تیم بپرسد و مرد هم با اشتیاق تمام و به طور مفصل، جوابش را میداد. آنها حال ازدواج کردهاند و با دو فزرندشان، زندگی سعادتمندانهای در خانهشان در آناهایم کالیفرنیا دارند.
گام نهم: یاد بگیرید که چطور یک برنده را از قبل تشخیص بدهید
دو نوع مرد وجود دارد که میتوانید با آنها آشنا بشوید و ازدواج کنید. اول کسی که قبلاً به استقلال مالی رسیده، پخته و از هر نظر ایدهآل است. متاسفانه این نوع از مردان، خیلی کمیاب هستند و معمولاً از قبل با فرد دیگری ازدواج کردهاند!
نوع دوم از مردان، افرادی هستند که اگر فردی مثل شما داشته باشند که آنها را پشتیبانی کند به استقلال مالی میرسند، پخته میشوند و شوهری عالی خواهند بود. هیچ مردی تا وقتی که تحت تاثیر یک زن خوب قرار نگیرد، نمیتواند به تمام قابلیتهایش برسد. در بیشتر ازدواجهای موفق، داستان در مورد یک زن زرنگ است که یک برنده را از قبل تشخیص داده و بعد به او کمک کرده تا به تمام قابلیتهایش پی ببرد. در این روند مرد هم به زن کمک کرده تا او نیز به تمام قابلیتهایش پی ببرد.
به دنبال کسی بگردید که هدفها و برنامههای روشن و واضحی داشته باشد و بداند به کجا میرود. کسی که در گذشته تلاش کرده، درسهای ارزشمندی یاد گرفته و ویژگی پشتکار را کسب کرده است. در جست و جوی فردی با یک نگرش ذهنی مثبت باشید که مصمم باشد زندگیاش را صرف کار با ارزشی کند.
یکی از بهترین راهها برای تضمین یک ازدواج با دوام و سعادتمندانه این است که با یک انسان موفق آشنا بشوید و او را رها نکنید.
گام دهم: در خودتان سطح بالایی از خودباوری و اعتماد به نفس ایجاد کنید
هرچه بیشتر به خودتان احترام بگذارید، به دیگران هم بیشتر احترام خواهید گذاشت و آنها هم بیشتر نسبت به شما احترام خواهند گذاشت. هرچه بیشتر خودتان را دوست داشته باشید، دیگران را هم بیشتر دوست خواهید داشت و آنها هم بیشتر شما را دوست خواهند داشت و خواهند خواست که پیشتان باشند.
روانشناسان به ما میگویند که شما دوست دارید کسی را جذب خودتان بکنید که تقریباً به اندازه خودتان خوشبخت باشد:
کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
خودانگارهی شما مهمترین بخش خلق و خو و شخصیتتان است. خودانگارهی شما از تمام باورهایی تشکیل میشو که دربارهی خود و دنیایتان دارید. افرادی که خودانگارهی عالی و مثبت دارند، معمولاً شخصیت کامل و کارآمدی دارند، به خودشان علاقه دارند و از زندگیشان لذت میبرند.
خوشبختانه میتوانید با کار کردن روی خودتان به صورت روزانه، خودانگارهتان را تقویت کنید. اساس خودانگارهتان عبارت است از خودباوری و احساساتتان و احساسی که هر لحظه نسبت به خودتان دارید. بهترین تعریف خودباوری این است که «چقدر به خودتان علاقه دارید»
یکی از کلیدهای ایجاد و حفظ سطوح بالای خودباوری و اعتماد به نفس، این است که بفهمید و بپذیرید واقعاً شخص با ارزش و ارزندهای هستید. شما بینظیر و متفاوت هستید. در تمام دنیا، هرگز هیچکس کاملاً مثل شما نبوده و هرگز هم نخواهد بود. شما مهم هستید؛ هم برای خودتان و هم برای دیگران. هرچه هم بیشتر احساس کنید که مهم هستید، به خودتان علاقه بیشتری داشته، و احترام بیشتری خواهید گذاشت و از خودتان مطمئنتر خواهید بود. خبر خوش این است که هرچه بیشتر روی بهبود خود و زندگیتان کار کنید، خودباوری شما افزایش مییابد و خودانگارهتان بهتر میشود. وقتی از درون روی خودتان کار میکنید، در بیرون هم همه زندگیتان بهتر میشود. هرچه هم بیشتر به خودتان علاقه داشته باشید، سریعتر مردی را به زندگیتان جذب خواهید کرد که دوستش خواهید داشت و او هم شما را دوست خواهد داشت.
گام یازدهم: یک خوشبین تزلزل ناپذیر باشید
به خود، شرایط و دنیای اطرافتان، یک نگرش ذهنی مثبت داشته باشید. بشاش باشید، حتی اگر اوضاع زیاد هم خوب پیش نمیرود. ویژگی خوشبینی، شاید مهمترین خصلتی است که میتوانید در خودتان ایجاد کنید تا برایتان یک زندگی طولانی سرشار از عشق، شادکامی و کامیابی فردی را تضمین کند. هر چه خوشبینتر و بشاشتر باشید، روی تمام اطرافیان تاثیر مثبتتری میگذارید و احتمالش بیشتر میشود که آن نوع افرادی را که میخواهید، به زندگیتان جذب کنید.
مدت بیش از بیست سال به طور مفصل با خوشبینها مصاحبه و روی آنها تحقیق کردند تا معلوم شود بیشتر اوقات به چه چیزی فکر میکنند و نحوهی تفکر آنها در مورد آن چگونه است. نتیجهی اصلی این تحقیق ساده است:
خوشبینها در بیشتر مواقع دربارهی آنچه میخواهند و نحوهی رسیدن به آن فکر و صحبت میکنند. خوشبینها به آینده فکر میکنند و اینکه به کجا میروند، به چه چیزی میخواهند برسند و چطور میتوانند به آن دست پیدا کنند. خوشبینها به جای مشکلگرا بودن راه حلگرا هستند. اگر مانع یا مشکلی در زندگیشان داشته باشند، پیوسته به این فکر میکنند که چطور از روی آن، از کنار آن یا از میان آن عبور کنند. بالاخره این که خوشبینها به جای اینکه فقط عکسالعمل نشان بدهند، اهل عمل هستند. به جای اینکه صبر کنند تا اتفاقها پیش بیایند خودشان آنها را ایجاد میکنند. هرچه دربارهی اینکه چه میخواهید باشید، چه میخواهید داشته باشید و چه میخواهید بکنید و اینکه چطور میتوانید به خواستههایتان برسید، بیشتر فکر و صحبت کنید، مثبتتر، خوشبینتر و سازندهتر میشوید. هرچه بیشتر در مورد راه حل بیندیشید، به همان میزان راه حلهای بیشتری کشف خواهید کرد. هرچه بیشتر به هدفها، رویاها و آرزوهایتان فکر کنید، بیشتر به آنها دست پیدا میکنید. هرچه هم بیشتر به آنها برسید، خوشبینتر میشوید. نگرش شما منجر به موفقیت میشود و موفقیت هم منجر به یک نگرش مثبتتر میشود و چرخهای به وجود میآید که به طور مرتب خودش را تقویت میکند. علامت مشخصهی یک شخص خوشبخت و جذاب این است که در بیشتر اوقات، خوشبین است. هرچه هم خوشبینتر باشید، احتمال اینکه یک شخص خوشبین، مطمئن و مثبت را به زندگیتان جذب کنید، بیشتر است.
گام دوازدهم: در خودتان یک احساس جهتدار بودن ایجاد کنید
خصوصیتی که بیشتر از هر چیز دیگری به شما اعتماد به نفس و قدرت شخصی میدهد، احساس کنترل داشتن بر زندگیتان است. هرچه هم بیشتر در هر زمینه از زندگی برای خودتان هدفهای روشن تعیین کنید، احساس قدرت و کنترل بیشتری خواهید داشت. در نتیجه خلاقیت، اعتماد به نفس، خودباوری و عزت نفس بالاتری خواهید داشت.
روند تعیین اهداف و رسیدن به آنها بسیار ساده است، از هفت قدم تشکیل میشود که باید بارها و بارها تکرار شود که به ترتیب ذیل است:
اول: تصمیم بگیرید که در زندگی دقیقاً چه میخواهید.
دوم: آن را به طور واضح و به تفصیل بنویسید.
سوم: برای هدفتان مهلت تعیین کنید و اگر هدفتان به اندازه کافی بزرگ است، برای هر بخش آن مهلتهای فرعی تعیین کنید.
چهارم: هر کاری را که فکر میکنید باید برای رسیدن به هدفتان انجام بدهید، فهرست کنید.
پنجم: فهرستتان را بر اساس توالی و اولویت مرتب کرده و به شکل یک برنامه درآورید. چه کاری باید اول انجام بدهید؟ چه کاری را بعد از آن انجام بدهید؟ و به همین ترتیب …
ششم: بلافاصله برای عملی کردن برنامهتان اقدامی کنید؛ کاری انجام بدهید، هر کاری که شد! مهم این است که شروع کنید.
در آخر هفتمین روش برای تعیین و رسیدن به هدف این است که خودتان را منضبط کنید که هر روز برای رسیدن به هدفتان کاری انجام دهید. وقتی هر روز کاری انجام دهید، روحیهای پیدا میکنید که به شما احساس برنده بودن میدهد، اعتماد به نفس و انرژی شما را بالا میبرد و شما را تبدیل به فردی خوشبختتر و خوشبختتر میکند.
این تمرینی برای شماست که میتواند زندگیتان را عوض کند:
یک برگ کاغذ سفید بردارید و در بالای آن، کلمهی «هدفها» را همراه تاریخ امروز بنویسید؛ سپس ده هدفی را بنویسید که میخواهید در دوازده ماه آینده به آنها برسید. وقتی فهرست ده هدفتان را نوشتید، ببینید کدام هدف است که اگر به آن برسید، میتواند بزرگترین تاثیر مثبت را روی زندگیتان بگذارد و دور آن هدف یک دایره بکشید. از این پس همیشه دربارهی آن هدف فکر کنید و حرف بزنید. در این باره فکر کنید و حرف بزنید که چطور میتوانید به این هدف برسید. هر روز روی آن کار کنید.
همین تمرین ساده، واقعاً تفکر و احساستان را درباره خود و دنیایتان دگرگون میکند و شما را تبدیل به فردی بسیار مثبتتر، جذابتر، و مطمئنتر میکند. تبدیل شدن به یک شخص هدفگرا، کاملا شخصیت و منشتان را عوض میکند؛ در نتیجه مردانی را به زندگیتان جذب خواهید کرد که آنها هم مثبت، خوشبین و هدفگرا باشند. همین کار به تنهایی میتواند بیش از هر کار دیگری، شما را قادر سازد که با مرد دلخواهتان آشنا شوید و ازدواج کنید.
گام سیزدهم: از خودتان انتظارات مثبتی داشته باشید.
یکی از ویژگیهای یک شخص واقعاً سالم و خوشبخت، این است که نگرش کلی او داشتن انتظارات مثبت از خود و زندگیاش است. انتظارات شما بر اطرافیانتان و چیزهایی که برایتان اتفاق میافتد، تاثیر زیادی دارد. در واقع به نظر میآید هر چیزی را که با اطمینان انتظار داشته باشید، به نحوی به زندگیتان راه پیدا میکند.
افراد موفق و خوشبخت، بهترین انتظارات را از خودشان و دیگران دارند. همیشه در چیزهایی که در اطرافشان اتفاق میافتد به دنبال یک جنبهی مثبت میگردند؛ حتی اگر این اتفاقات فعلی، به صورت مشکل و دردسر باشد. نکتهی عالی این است که اگر همیشه در افراد و موقعیتهای اطرافتان به دنبال جنبهای خوب بگردید، ذهنتان مثبت و خوشبین خواهد شد، خلاقتر و بشاشتر و گرمتر و صمیمیتر خواهید بود و احساس تسلط برخورد و قدرت شخصی بیشتری هم خواهید داشت.
یکی از مهمترین مهارتهایی که در زندگی یاد میگیرید، عادت به این است که در هر شکست و مانعی که برایتان پیش میآید، دنبال یک درس با ارزش بگردید. باید تصور کنید هر مشکلی که برایتان پیش میآید، به این دلیل است که درس مهمی را به شما بیاموزد. درسی که لازم است یاد بگیرید تا در آینده خوشبختتر و موفقتر باشید. در واقع بزرگترین مشکل زندگی امروزتان احتمالاً به این دلیل در این زمان برایتان پیش آمده که به شما مطلب مهمی را بیاموزد که لازم است یاد بگیرید تا به هدفهایتان برسید و سرنوشتتان را محقق کنید.
یک زن برتر، در هر مشکلی دنبال جنبهای میگردد که از آن مشکل بهره ببرد. یک زن معمولی، اجازه میدهد مشکلاتش بر او غلبه کنند. زن برتر پیوسته در هر مانع و شکستی، دنبال یک درس ارزشمند است. زن معمولی وقتی که مشکلی داشته باشد، عصبانی و افسرده میشود و تقصیر را گردن دیگران میاندازد.
برای اینکه در زندگیتان یک میدان نیرو از انتظارات مثبت ایجاد کنید، باید هر روزتان را با تکرار این کلمات آغاز کنید: «مطمئنام که امروز اتفاقی عالی برایم خواهد افتاد. مطمئنم که امروز اتفاقی عالی برایم خواهد افتاد.» وقتی هر روز صبح اولین کارتان این باشد که بارها و بارها این کلمات را تکرار کنید، از همهی اتفاقات خوبی که در طول روز برایتان پیش میآید، حیرت خواهید کرد، از جمله اینکه سرانجام با مرد دلخواهتان آشنا میشوید و ازدواج میکنید.
گام چهاردهم: به او احساس مهم بودن بدهید
یک قانون عالی دو طرفه در روابط داریم که میگوید: «اگر به فرد دیگری احساس مهم بودن و با ارزش بودن بدهید، او هم به شما احساس مهم بودن و با ارزش بودن خواهد داد.»
این قانون کاشت و برداشت است که در مورد زنان و مردان استفاده شده است: «هرچه یک زن در رابطهاش بکارد، همان را هم برداشت خواهد کرد.»
چهار کار وجود دارد که میتوانید در تعاملاتتان با یک مرد انجام دهید تا به او احساس مهم بودن بدهید، اعتماد به نفساش را افزایش بدهید و این احساس را در او ایجاد کنید که یک شخص با ارزش و ارزنده است:
اولی پذیرش است. همهی افراد، یک نیاز عمیق درونی دارند که بدون هیچ قید و شرطی توسط دیگران پذیرفته شوند. شما میتوانید خیلی ساده و با لبخند زدن- چه حضوری و چه پشت تلفن – نشان بدهید که او را میپذیرید. هر زمان که به او لبخند میزنید، اعتماد به نفساش را بالا میبرید و به او احساس مهم بودن میدهید. خبر خوش این است که لبخند زدن، اعتماد به نفس خودتان را هم بالا میبرد و به شما احساس مهم بودن میدهد.
دومین روش برای افزایش احساس مهم بودن در مرد ابراز قدردانیتان، به هر روش ممکن، به اوست. روش این کار هم این است که هر کجا و هر وقت که توانستید، به او بگویید: «متشکرم» هر چه از او به دلیل کارهایش بیشتر تشکر کنید، بیشتر احساس مهم بودن میکند و بیشتر به شما عشق میورزد. هر وقت میگویید: «متشکرم» خودباوری خودتان هم بالا میرود.
سومین روش برای افزایش احساس مهم بودن در مرد، تحسین موفقیتها، خصلتها و دارایی اوست. همانطور که آبراهام لینکن گفته: «همه از تحسین، خوششان میآید». وقتی به دلیل کاری که انجام داده یا به دست آورده او را تحسین میکنید، به او از درون احساس خوشحالی و غرور میدهید. هرچه هم به او احساس بهتری بدهید، بیشتر دوست دارد با شما باشد، حتی تا آخر عمر.
در انتها میتوان از مهمترین و قویترین سازندهی خودباوری که تایید است استفاده کرد. هرچه بیشتر به دلیل کارها و دستاوردهایش او را تایید کنید، خودش را بیشتر دوست خواهد داشت و شما را هم بیشتر دوست خواهد داشت.
مردی که در کنار یک زن احساس مهم بودن بکند، نیمی از عشق در وجود او راه مییابد.
گام پانزدهم: شنوندۀ خوبی باشید
در هنر گوش دادن خاصیتی هست که قدرت زیادی در ایجاد روابط عاشقانه بین مردان و زنان دارد. وقتی دو نفر برای اولین بار با هم آشنا میشوند و در تمام مواقع بعد از آن، گوش دادن سریعترین راه ایجاد اعتماد و اعتبار است. به دلیل تاثیری که گوش دادن بر ذهن و دل افراد دارد، معمولاً به آن «جادوی سفید» گفته میشود.
شما احتمالاً همین حالا هم یک شنوندهی عالی هستید. زنها به طور کلی شنوندههای خیلی بهتری از مردان هستند. با وجود این، چهار کلید برای موفقیت در گوش دادن وجود دارد که میتوانید در تعامل با هر مردی به کار بگیرید:
وقتی صحبت میکند، با حواس جمع گوش بدهید و در حرفش نپرید. به سویش برگردید، به طوری که کاملاً رویتان به سمت او باشد. با تکان دادن سرتان به نشانهی تایید، با لبخند زدن و موافقت کردن در هنگام صحبتش، در مکالمه فعالیت و مشارکت کنید. اگر امکانش هست، به جلو خم بشوید. یک زن خردمند گفته است: «توجه با تمام وجود برترین شکل اهمیت قایل شدن برای دیگران است.» وقتی با حواس جمع به او گوش میدهید و هیچ تلاشی برای پریدن در حرفش نمیکنید، خودباوریاش بالا میرود و خودش را بیشتر دوست خواهد داشت، در نتیجه شما را هم بیشتر دوست خواهد داشت. هرچه احساس بهتری نسبت به خودش داشته باشد، وقتی در کنار شما است، احساس بهتری نسبت به شما خواهد داشت.
دومین کلید گوش دادن این است که قبل از پاسخ دادن، مکث کنید. قبل از جواب دادن به چیزی که طرف مقابلتان گفته، چند لحظه وقت صرف کنید. وقتی قبل از جواب دادن مکث کنید، به او نشان میدهید که با دقت به حرفهایش توجه میکنید. این کار باعث میشود بیشتر احساس ارزش و اهمیت بکند؛ همچنین اگر او در حال تنظیم افکار خود برای ادامهی صحبتش هست، با این مکثتان جلوی پریدن در حرفش را گرفتهاید. حسن دیگرش این است که در واقع با مکث کردن اجازه میدهید که صحبتهایش برای چند لحظه در ذهنتان جذب شوند و به این ترتیب او را عمیقتر درک کنید.
سومین کلید برای شنوندهی عالی شدن، سوال پرسیدن برای روشن کردن مطلب است. به طور مرتب از این سوال استفاده کنید: «منظورت چیست؟» و «منظورت دقیقاً چیست؟» به یاد داشته باشید که اختیار دست کسی است که سوال میپرسد. وقتی سوال میپرسید و با حواس جمع گوش میدهید، اختیار مکالمه، کاملاً به دست شماست.
در نهایت، چهارمین کلید این است که وقتی که صحبتش تمام شد، حرفهایش را با بیان خودتان دوباره برایش بازگو کنید. حرفهایش را خلاصه کنید تا نشان بدهید که واقعاً دارید توجه میکنید و واقعاً حرفش را میفهمید. هر چه بیشتر تلاش کنید قبل از شروع صحبت خود او را درک کنید، او بیشتر خواهد خواست شما را بشناسد و درک کند و بفهمد افکار و احساسات درونیتان چگونه است. کلیدش، گوش دادن است.
گام شانزدهم: دنبال یک رابطه ی سازگار باشید
سازگاری مهمترین جزء یک رابطه سعادتمندانه است. از طرف دیگر، ناسازگاری، نابود کننده اصلی رابطهها و خوشبختی افراد است. حتما شنیدهاید که میگویند: «قطبهای مخالف، همدیگر را جذب میکنند.» اما این حرف فقط در مورد خلق و خو درست است. طبیعت، خواهان تعادل است؛ طبیعت میخواهد که دو شخص از نظر روحیه متعادل باشند یا برعکس همدیگر باشند طوری که دو نیمه همدیگر را کامل کنند.
وقتی با کسی سازگاری داشته باشید، در گفتگویتان یک رفت و برگشت و جزر و مد روان و آسانی ایجاد میشود. هر طرف فرصت پیدا میکند که حرف بزند و گوش بدهد و هر دو راضی هستند. این «آزمون گفتوگو» نشانه خوبی از سازگاری یا عدم سازگاری شما است، به ویژه در نگرش نسبت به مسائل مهم زندگی، باید دنبال سازگاری باشید، در مورد خانواده و فرزند، پول، مذهب، مورد سیاست و اعتقادات معنوی. باید در مورد فعالیت های اوقات فراغت، عادتهای غذایی، عادتهای خواب و عادتهای کاری، پول و نحوهی خرج کردن آن در جست و جوی سازگاری باشید.
وقتی با یک مرد سازگار باشید، در هر کدام از این زمینهها احساس آسودگی خواهید کرد و به ندرت به ذهنتان خطور خواهند کرد. وقتی که در یکی از این زمینهها ناسازگار باشید، تنش و ناراحتی به سراغتان میآید.
باید سازگاری را به عنوان یک یا از بارزترین اهدافتان تعیین کنید و در رابطهتان از آن چشم پوشی نکنید.
گام هفدهم: خود درونیتان را پرورش دهید
به یاد داشته باشیدکه دنیای بیرونتان همواره بازتاب یا نمودی از دنیای درونتان خواهد بود. هرچه بیشتر روی خودتان کار کنید و خودتان را از درون رشد بدهید، از بیرون هم گرمتر، مهربانتر، بشاشتر و شادتر خواهید بود.
من شخصاً اعتقاد دارم که پرورش معنوی برای یک زندگی سعادتمند و روابط عاشقانه، ضروری است. دین و مسلک معنویتان هر چه هست، باید هر روز چند دقیقه در سکوت با خودتان تنها شوید تا در مورد مسائل معنوی به مطالعه، تفکر و تعمق بپردازید. پرورش معنوی، رویکردی والاتر برای رسیدن به آرامش درونی و رضایت از زندگی است.
در حالی که با مطالعه و تعمق خودتان را از نظر معنوی رشد میدهید، دنیای اطرافتان هم به جالبترین نحو تغییر میکند و بهتر میشود. هرچه از نظر معنوی بیشتر رشد کرده باشید، خود و دیگران را بیشتر دوست خواهید داشت و دیگران هم شما را بیشتر دوست خواهند داشت.
در حالی که باطنتان را رشد میدهید، نسبت به خودتان محبت و احترام بیشتری پیدا میکنید و احساس میکنید که شخص مهمتر و با ارزشتری هستید، در نتیجه این احساس درونی را در روابطتان با دیگران هم بروز داده، به آنها هم احساس مهمتر بودن و باارزش بودن میدهید. از بیرون شروع میکنید به جذب افرادی که از درون بسیار شبیه شما هستند.
گام هجدهم: مسئولیت کامل زندگیتان را بپذیرید
پذیرش مسئولیت زندگیتان، گامی عظیم در رشد شخصی و موفقیت شخصی است. هرچه مسئولیت بیشتری بپذیرید، دربارهی زندگی و روابطتان، احساس اطمینان و قدرت بیشتری خواهید کرد و هرچه مسئولیت بیشتری بپذیرید اعتماد به نفس بیشتری در هر کاری که میکنید، خواهید داشت. اعتماد به نفس هم یکی از منابع اساسی جاذبهی جنسی و شخصی در روابط بین زن و مرد است.
مردها به شدت جذب زنهای دارای اعتماد به نفس، مسئولیت پذیر و متکی به خود میشوند. زنی که خودش کامل به نظر میرسد خاصیتی دارد که برای یک مرد، تقریباً غیرقابل مقاومت است. به یاد داشته باشید که هر کجا هستید و هر که هستید، به خاطر خودتان است، به دلیل انتخابها و تصمیمهای خودتان در گذشته است. شما مسئول هستید. اگر به هر دلیلی از هر بخشی از زندگیتان ناراضی هستید، دست خودتان است که تغییرش بدهید. اختیار به دست شماست.
احتمالاً کوتهترین حرف انگیزه بخشی که میتوانید به خودتان بگویید، این جمله است: «اگر قرار است بشود، فقط کار خودم است.» از هیچ کس به هیچ دلیلی ایراد نگیرید، کسی را مقصر ندانید یا از کسی شاکی نباشید. خودتان را نیروی اصلی سازندهی زندگیتان ببینید. هرچه هم مسئولیت بیشتری برای خودتان بپذیرید، مرد زندگیتان هم بیشتر علاقهمند میشود که به خاطر شما مسئولیت بپذیرد.
گام نوزدهم: کنترل کامل زمان و زندگیتان را به دست بگیرید
هرچه بیشتر به نظر بیاید که در زندگیتان مستقل، متکی به خود و مسلط هستید، برای آن نوع مردی که میخواهید با او آشنا شوید و ازدواج کنید، جذابتر خواهید بود. وقتی دقیقاً بدانید که چه میخواهید و به کجا میروید، خیلی بیشتر از مواقعی که به نظر بیاید نمیدانید چه میخواهید، مورد تحسین و احترام دیگران قرار میگیرید.
هدفتان در مورد زمانتان این است که کاملاً با برنامه بوده، صاحب اختیار زندگیتان باشید. هدفتان این است که کارهای زیادی انجام بدهید و به صورت یک شخص بسیار شایسته و مفید دیده شوید.
برای اینکه هر روز بهرهوری بالایی داشته باشید، کلیدهای سادهای وجود دارد که این پنج قدم است:
۱- هر روزتان را با فهرستی از همهی کارهایی که باید انجام بدهید، شروع کنید. این فهرست را قبل از شروع به کار – و ترجیحاً از شب قبل – آماده کنید.
۲- فهرستتان را بر اساس اولویت مرتب کرده، موارد اولویتدار را از موارد کم الویت جدا کنید.
۳- به عنوان اولین کارتان در صبح، کاری را انجام بدهید که بالاترین اولویت را دارد. هرگز تسلیم این وسوسه نشوید که ابتدا موارد کم اهمیت و جزئی را رفع و رجوع کنید.
۴- خودتان را منضبط کنید که به طور مداوم، روی همان مهمترین کارتان تمرکز کنید و آن را رها نکنید تا کامل شود. همین یک عادت به تنهایی میتواند زندگیتان را تغییر دهد.
۵- در خودتان احساس اضطرار ایجاد کنید. تعصب نسبت به کار داشته باشید. مصمم شوید که وقتی یک مشکل یا یک فرصت خودش را نشان داد، به سرعت عمل کنید. به این عنوان معروف شوید که یکی از سریعترین و سخت کوشترین افراد در رشتهی خودتان هستید.
این کار بیشتر از هر مهارت دیگری شما را مورد توجه کسانی قرار میدهد که میتوانند کمکتان کنند.
هرچه بهرهوریتان بیشتر باشد، در شغلتان سریعتر به جلو میروید. وقتی پیشرفت میکنید و بالا میروید، بیشتر حقوق میگیرید و سریعتر ارتقاء رتبه پیدا میکنید، مسئولیتهای بزرگتری به شما داده میشود و بیشتر و بیشتر با آن نوع از مردانی تماس پیدا میکنید که به طور ایدهآل دوست دارید با آنها آشنا شوید و ازدواج کنید.
گام بیستم: آرامش خاطر را بالاترین هدفتان قرار دهید.
آرامش خاطر، بزرگترین سعادت انسان است و هدف نهایی تمام ادیان، فلسفهها، ماوراء الطبیعه و مکاتب روان شناسی است. در واقع شما در زندگی، دقیقاً همانقدر خوشبخت هستید که میتوانید به آرامش خاطر برسید. اگر هم آن را هدفتان قرار دهید، میتوانید به آن برسید. واقعیت این است که اگر آرامش خاطر را بالاترین هدفتان قرا ردهید و همهی زندگی را حول آن سازمان بدهید، احتمالاً دیگر اشتباهی نخواهید کرد.
به شمتان اعتماد کنید. به صدای آرام و خفیف درونتان گوش بدهید. همیشه کار درست یا حرف درست را در زمان درست به شما خواهد گفت. هرچه بیشتر به ندای درونتان اعتماد کنید، دقیقتر خواهد شد و برایتان بهتر کار خواهد کرد. هرچه بیشتر به شمتان اعتماد کنید، احساس آرامش بیشتری خواهید کرد و در تمام روابطتان، موثرتر خواهید بود.
در همهی امور با خودتان کاملاً صادق باشید. برای هیچ چیزی حاضر نشوید از آرامش خاطرتان چشم پوشی کنید. تجربه ثابت کرده که اگر برای یک شغل، یک رابطه یا هر چیز دیگری آرامش خاطرتان را نادیده بگیرید، معمولاً در نهایت نه به آرامش خاطر میرسید و نه به آن رابطه.
یادتان باشد که شما شخصی واقعاً باارزش و مهم هستید. آرامش خاطرتان بهترین راهنمای شما در انجام کار درست و گفتن حرف درست است. وقتی با مرد دلخواهتان آشنا شوید، احساس عمیقی از آرامش و رضایت درونی خواهید داشت. خواهید فهمید که این همان فرد مناسب شماست، زیرا هنگامی که با او هستید، احساس بسیار خوبی دربارهی خودتان خواهید داشت.
گام بیست و یکم: در هر کاری که میکنید، خودتان باشید.
هدف بزرگ شما در زندگی این است که با مرد دلخواهتان آشنا بشوید و ازدواج کنید. برای شما هیچ چیز مهمتر از این نیست که رابطهای عالی، سعادتمند و عاشقانه با کسی داشته باشید که در تمام روزهای زندگیتان شما را دوست داشته باشد، به شما اهمیت بدهد و برایتان احترام قائل باشد.
مایهی دلگرمی است که برای جذب مردی که میخواهید لازم نیست سعی کنید کسی بشوید که نیستید. لازم نیست متفاوت از کسی باشید که هستید. در عوض لازم است آنچه هستید را تقویت کنید. باید آینهی تمام نمای آن چیزی باشید که واقعاً در درونتان هستید. به خودتان و به بهترین چیزهایی که در درونتان است، اعتماد کنید. در زندگی، با خود و با همهی افراد دیگر صداقت داشته باشید. در هر شرایطی، فقط کاری کنید که به نظرتان درست، خوب و قابل قبول باشد.
شما همین حالا در درونتان، پاسخ تمام سوالاتتان و راه حل تمام مشکلاتتان را دارید. شما همین حالا در درونتان منابع عمیقی از قابلیتها، قدرتها و تواناییهایی را دارید تا در زندگی به هر شخصی که میخواهید تبدیل شوید، هرآنچه را میخواهید، صاحب شوید و هر کاری را که می خواهید انجام دهید.
به یاد داشته باشید که هر کاری را که فرد دیگری کرده باشد، شما هم میتوانید انجام بدهید. کلید آشنایی و ازدواج با مرد دلخواهتان این است که بهترین شخصی باشید که میتوانید باشید و با این کارتان، شما هم زن ایدهآلی برای مرد دلخواهتان خواهید شد.
اجازه بدهید این کتاب را با چند نکتهی کلیدی خلاصه کنم:
اول دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم، دنیای فوقالعادهایست. امروز میتوانید بیشتر و بهتر از هرچه تا به حال ممکن بوده، زندگی کنید. میتوانید کارهای بیشتری انجام بدهید، اموال بیشتری داشته باشید، شخصیت بهتری داشته باشید، بیشتر سفر کنید و بیشتر تجربه کنید و بیشتر از آنچه انسانها در طول تاریخ بشریت رویایش را داشتهاند، یک زندگی عالی داشته باشید.
در میان تمام این نعمتها و فرصتها، توانایی شما برای ورود به یک رابطهی عاشقانه و صمیمانه بلندمدت با مرد دلخواهتان، احتمالاً مهمترین چیزی است که میتواند سلامتی، خوشبختی و آرامش خیالتان را تعیین کند.
خوشبختانه لازم نیست آشنا شدن و ازدواج با مرد دلخواهتان یک تجربهی تصادفی و شانسی باشد. شما میتوانید با به کارگیری ۲۱ روش اصلی که در این کتاب یاد گرفتید، تاثیر عظیمی بر مسیر زندگی و روابطتان بگذارید.
مهمترین قدم این است که تعیین کنید دقیقاً چه چیزی را در مورد مرد ایدهآلتان میخواهید؛ سپس باید خودتان و زندگیتان را طوری تنظیم کنید که آن مرد را به زندگیتان جذب کنید. هر کاری که میکنید تا شرایط لازم برای آشنا شدن و ازدواج با مرد ایدهآلتان ایجاد کنید. این احتمال را بالا میبرد که بسیار سریعتر از آنچه که امروز فکرش را میکنید، به هدفتان برسید.
وظیفه شما این است که تا جایی که میتوانید، زودتر این ۲۱ قدم را در زندگیتان عملی کنید. باید ایمان کامل داشته باشید که این قدمها برای شما نتیجه خواهد داد، همان طور که پیش از این برای میلیونها زن دیگر نتیجه داده است.
باید ایمان کامل داشته باشید که دقیقاً در زمان مناسب و مکان مناسب، مرد مناسب، وارد زندگیتان خواهد داشت. وقتی هم این کار را بکنید، شخص فوقالعادهای که هستید و شدهاید را تشخیص خواهد داد.
موفق باشید.
نتیجه گیری
اگر از خواندن این مطالب لذت بردید احتمالاً برای حرکت به مرحله بعدی از ارتقاء شخصی در زمینهی ارتباطات و هم در زمینههای دیگر زندگیتان آماده خواهید بود. چندین سال پیش بعد از مطالعهی طولانی مدت افراد موفق و شاد، من در طول چندیدن ماه نشستم و سمیناری دو روزه، که آن را روان شناسی موفقیت (The Psychology of Achievement) نامیدم را طراحی کردم. من قبل از آن هیچ سمیناری نداده بودم اما به این نتیجه رسیدم که این ایدهها برای شادی و موفقیت شخصی بسیار مهماند پس آن را شروع کردم. من این سمینار را در ابتدا برای دوستان و خانوادهام که شامل دو تن از برادرانم و همسرانشان، والدین باربارا و نه برادرش و خواهرانش بودند ارائه دادم. به زودی من شروع به ارائه سمینار روان شناسی موفقیت به هزاران و بعد صدها و بعد دهها هزار نفر در سمینارهای بزرگ و کوچک در سراسر کشور کردم. به دلیل تقاضای در حال افزایش برای این ایدهها و این برنامه، من کل این سمینار را به صورت صوتی ضبط کردم و به فروختن آن در سراسر کشور پرداختم.
امروزه بیشتر از یک میلیون نسخه از روان شناسی موفقیت فروخته شده است و به ۲۰ زبان ترجمه شده است. این شاید در طول تاریخ مشهورترین برنامهی ارتقاء شخصی باشد. و شما هم اکنون میتوانید آن را برای شنیداری شخصی خودتان داشته باشید و از شنیدن شخصی آن لذت ببرید. روان شناسی موفقیت به شما نشان میدهد که چگونه احترام شخصی و اعتماد به نفستان را تقویت کنید. این برنامه به شما میآموزد که چگونه تصوری که از خودتان دارید را بهبود بخشید و احساس قدرت شخصیتان را ارتقا بخشید. شما میآموزید که چگونه در هر زمینه از زندگیتان هدف گذاری کنید، زمانتان را چگونه مدیریت کنید، و چگونه به موانعی که میتوانند شما را عقب نگه دارند غلبه کنید و چگونه ذهنتان را برای موفقیت با ۲۱ روش متفاوت ثابت شده برنامهریزی کنید. شما میآموزید که چگونه از ضمیر ناخودآگاهتان استفاده کنید و چگونه قفلهای قدرت فوق العادهی ضمیر آگاه ذهنتان را باز کنید. به ویژه شما میآموزید که چگونه شخصی مثبت، با اعتماد، مثبت اندیش و دوست داشتنی شوید و چگونه با مهمترین افراد زندگیتان به طور شگفتآوری کنار بیایید. روان شناسی موفقیت برای یک سال بدون قید و شرط ضمانت شده است. میتوانید آن را بخرید، به آن گوش دهید، آن را امتحان کنید و اگر مطلقاً از آن راضی نبودید اصرار دارم که آن را به من بازگردانید و پولتان را پس بگیرید. بنابراین تاخیر نکنید و روان شناسی موفقیت را سفارش دهید. این مقاله زندگی هزاران نفر را تغییر داده و میتواند زندگی شما را نیز تغییر دهد.
به زودی کتاب به صورت کامل جهت دانلود قرار خواهد گرفت. نویسنده : آکادمی موفقیت ایران
هاله درمانی یکی از قدیمی ترین مفاهیم مربوط به علوم و فنون طبی در گذشته های دور باز می گردد. این علم که به صورت سینه به سینه و منقول انتقال یافته در سالیان پیاپی در گیر انوال و انحراف قرار گرفته است.
اما امروزه با پیشرفت های علمی که در این زمینه صورت گرفته این تصورات نا درست از این اطلاعات رخت بربسته و به علمی مفید جهت تشخیص و درمان بسیاری از بیماری ها که غالباً نیز ریشه روانی دارد را در پی داشته است.
هاله چه کار بردی دارد؟
هاله ها در تمام اشخاص وجود داشته و دارد و می توان گفت انسان بدون هاله های وجود ندارد! اما چطور می توان از این هاله ها در مسیر موفقیت خود بهره گرفت برای این منظور ابتدا باید هاله ها را بشناسیم و نحوه برخورد با آن را بیاموزیم. برای این کار توصیه می شود که کتاب جامع در این بخش را که برداشت های شخصی بوده نه اقتباس از کتب دیگر
مهمترین عناوین این کتاب عبارت است از
هاله هاي دسته جمعی
تعریف غیر ارگانیک ها و ضرورت عدم وابستگی به آن ها
اشتباهات عظیم در مورد کار کردن با غیر ارگانیک ها
همزاد ( قرین ) یک غیر ارگانیک منفی دیگر
چرا ارتباط و استفاده از غیر ارگانیک ها بدون تسلط چشم سوم بسیار مضر است؟
مکانیزم هیپنوتیزم و آفت هاي آن
مکانیزم خواب
مکانیزم علوم غریبه (ذکر، دعا، طلسم و …)
ماهیت راهنماهاي درونی
نقشه ي جنگ یک سالک مبارز
مراحل تکمیلی بیداري نیروهاي درونی
تولد
مرگ
نظر دون خوان (سالک مبارز روشن بین) در مورد چگونگی فریب انسان ها توسط دیگران
هدف تمامی ما در زندگی رسیدن به موفقیتاست. اما هاله ها چگونه می تواند ما را در موفقیت همراهی نماید، باید بدانیم که یکی از منابع اصلی انرژی طبیعت می باشد. و برای رسیدن به موفقیت همنوا شدن با فرکانس های طبیعت و یکنوا شدن با جهان هستی است. بخش عظیمی از این انرژی ها در هاله های انسانی قابل جابجایی است. اگر چه ما این هاله ها را با چشم نمی بینیم اما توسط دستگاه های جدید میتوان همچون سایر دستگاه های پزشکی این هاله ها را دید و به درستی عملکرد آن پی برد.
در مقاله های بعدی راجع به سایر راه های دستیابی و افزایش انرژی صحبت خواهیم نمود.
هوش هیجانی شامل توانایی درک هیجان و آگاهی از هیجان ها، توانایی دست یابی و ایجاد احساسات، تسهیل فعالیت های شناختی و عمل سازگارانه و توانایی تنظیم هیجان ها در خود و دیگران می باشد. EQ در آمیگدال واقع در قسمت بالای ساقه ی مغز و نزدیک به انتهای حلقه ی لیمبیک است. آمیگدال مخزن خاطرات هیجانی است. هیپوکامپ صرفا” حقایق را به خاطر می سپارد و آمیگدال چاشنی هیجانی آن حقایق را در خود نگه می دارد.
آموزش هوش هیجانی به کودک:
قبل از آموزش توجه کنید که در تمام مراحل می توانید از طریق بازی ، نمایش ، نقاشی و کارهای سرگرم کننده آموزش دهید.
مرحله ی 1: آموزش مهارت های خود آگاهی
1- شناخت ویژگی های خود: 2- آشنا کردن کودک با ویژگی های ظاهری(مثلا” موهای تو چه رنگی است؟و …) 3- فهماندن تفاوت خود با دیگران(مثلا” قد تو بلندتر است یا دوستت؟) 4- بعد از اعضای ظاهری می توانید اعضای داخلی را نیز به او یاد بدهید(مثلا” کودک با شنیدن صدای قلب شما یا دوستش با قلب آشنا شود) 5- بعد از آشنایی کودک با اعضای بدنش باید کودک را متوجه تغییرات رشد کنید (مثلا” مقایسه ی عکس های کودک در سنین مختلف)
مرحله ی 2: آشنا کردن کودک با نیازها
آموزش دهیم هر فردی نیازهایی دارد و برای رشد و برطرف کردن نیازهایش باید تلاش کند(مثلا” کاشتن یک دانه با کودک و مشاهده ی مراحل رشد آن و نشان دادن نیازهای گیاه برای رشد). مرحله ی 3: آموزش توانایی ها به کودک 1- کودک را با توانایی هایش آشنا کنید(مثلا” آیا غذایت را خودت می خوری؟ یا آیا می توانی اتاقت را مرتب کنی؟ و…) 2- فهماندن این نکته به کودک که توانایی های او با دیگران متفاوت است.
مرحله ی 4: آشنا کردن کودک با علایقش
1- کودک را با چیزهایی که دوست دارد و حتی دوست ندارد آشنا کنیم. 2- کودک را با علایق خود نسبت به خانواده، دوستان، غذاها، بازی ها و… آگاه کنیم(مثلا” چه غذایی را بیشتر دوست داری؟ یا دوست داری در چه کاری به والدینت کمک کنی؟ و…)
مرحله ی 5:آشنا کردن کودک با آرزوها و اهداف
مفاهیمی چون آرزو و هدف ممکن است برای کودک قابل درک نباشد، بهتر است با بیان داستان ها و گفتن مثال هایی به کودک این مفاهیم را یاد بدهید و سپس فعالیت را شروع کنید. برای این کار می توانید از آرزوهایی که خودتان در کودکی داشته اید و اکنون به آن رسیده اید استفاده کنید یا از چیزهایی که خود کودک قبلا” آرزو داشته و اکنون به آن رسیده استفاده کنید، حتی داشتن یک اسباب بازی. 1- می خواهی در آینده چه کاره شوی؟ 2- چه آرزویی داری؟ می توانید جعبه ای به نام جعبه ی آرزوها درست کنید و کودک آرزوهایش را بنویسد یا نقاشی کند و در آن قرار دهد.3- چه کارهایی می خواهی انجام دهی؟
مرحله ی 6: آگاه کردن کودک با مسؤلیت ها
1- آگاه کردن کودک از وظایفی که در هر مکانی دارد(مثلا” وقتی چیزی در خیابان می خورد آشغال آن را کجا می ریزد؟چرا این کار را انجام می دهد؟ و…) 2- به کودک یاد دهیم که هر فردی عضوی از گروه های مختلف است و نقش های مختلفی دارد(چه کارهایی را برای کمک به مادرتان انجام می دهید؟ و…) 3- کودک را با وظایفش آشنا کنیم و به او یاد دهیم که هر کس موظف است کارهایی که در قبالش مسؤلیت دارد را انجام دهد. کودک را به این پاسخ هدایت کنید که مراقبت از بدن نیز نوعی احترام و وظیفه است(حالا که مراقبت از بدن نوعی احترام است چگونه به بدنمان احترام بگذاریم؟ مثلا” با مسواک زدن و …)
مرحله ی 7: آشنا کردن کودک با هیجان ها
1- داستان گم شدن بچه ای را تعریف کنید و از او بپرسید که آن بچه چه حسی دارد؟ 2- اگر مامان مریض بشه تو چه حسی داری؟ و…
مرحله ی 8: مهارت های تصمیم گیری
به او یاد دهیم که کارهایی را که او در طول روز انجام می دهد نوعی تصمیم گیری است و این تصمیم ها را بر اساس علایق و توانایی ها و نیازهای خود انجام می دهد (مثلا” تو داری کارتون می بینی دوستت میاد بهت میگه بیا بریم بازی کنیم تو چه کار می کنی؟میری بازی می کنی یا کارتون می بینی؟ بعد ازپاسخ به کودک بگویید چیزی که تو انتخاب کردی تصمیم توست و ..)
مرحله ی 9: مهارت پذیرش خود و احترام به خود
به کودک کمک کنید که خود را با تمام نقاط ضعف و قوت و تمام احساس های مثبت و منفی که دارد بپذیرد و سعی کند آن ها را نادیده بگیرد.
مرحله ی 10: کنترل درست هیجان ها و احساست و ابراز درست آن ها
کودک را با سؤالاتی به هیجانات و احساسات او و شدت هیجانات در موقعیت های مختلف آگاه کنید(مثلا” اگر دوستت وسایلشو به تو نده بیشتر عصبانی میشی یا وقتی سر تو فریاد بزنه؟ و…)
با تشکر از همراهی شما خوبان (آکادمی موفقیت با همکاری موسسه روانشناختی هاتف)
در لحظات آغازين تولد، هر پدر و مادري تنها به سالم بودن فرزند خود فکر ميکند و در سالهاي بعد از تولد است که افکاري مثل هوش، خلاقيت، استعداد، مسائل دوران بلوغ، انتخاب مدرسه، شغل و… به ذهنشان خطور ميکند و تمام زندگي پدر و مادر را دربرميگيرد.
بعضي از پدر و مادرها ميخواهند از همان ابتدا استعدادهاي فرزندان خود را به همان جهتي كه ميخواهند سوق دهند. البته شما ميتوانيد با قرار دادن كودك خود در هر محيطي كه ميخواهيد استعدادهاي او را سوق دهيد، اما درست مثل بچههاي چپ دستي كه مداد را به زور به دست راست آنها ميدهند و آنها را مجبور به نوشتن با دست راست ميكنند كودك شما ياد ميگيرد كه با دست راست بنويسد، اما هيچ وقت خوش خط نخواهد شد. در واقع شما نميتوانيد از كسي كه استعداد نقاشي ندارد يك نقاش ماهر بسازيد، اما شايد بتوانيد او را يك نقاش آماتور كنيد كه بدون خلاقيت تنها ياد گرفته كپيبرداري كند.
مشاهده دقيق رفتار بچهها در محيط خانه كمك زيادي به شناسايي استعدادهاي آنها ميكند.
واقعبيني در كشف استعدادها يكي از مهمترين وظايف والدين است. اكثر والدين به دليل اينكه دوست دارند فرزندشان بسيار باهوش باشد و در زمينههاي خاصي كه آنها ميخواهند مستعد نشان داده شوند، بسياري از استعدادهاي واقعي كودك را ناديده گرفته و تنها به خواستههاي خود توجه ميكنند و گاهي از كودك خود انتظارات واهي و نادرست دارند كه اين كارشان تنها به هرز رفتن استعدادهاي واقعي فرزندشان ميانجامد. خداوند در هر فردي استعدادهاي خاصي گذاشته است که او را منحصر به فرد مي کند پس سعي کنيد. استعدادهاي واقعي فرزندتان را بيابيد.
کودکاني هستند که ساعتها سرگرم ساختن و خراب کردن وسايلند، بعضي از بچهها علاقه شديدي به گوش دادن موسيقي،کتاب قصه و ديدن برنامههاي موزيکال تلويزيون دارند و بعضي نيز عاشق نقاشي کشيدن هستند. دقت داشته باشيد كه بچهها در هر آنچه استعداد دارند علاقه نشان ميدهند و به هر چه علاقه نشان ميدهند در آن توانمندتر ميشوند. در واقع علاقه و استعداد رابطه مستقيم با هم دارند.
شکوفائي استعداد به زندگي کيفيت ميدهد.
شناسايي و كشف استعدادهاي واقعي كودكان باعث بالا بردن عزت نفس آنها ميشود. بچه هايي که از عزت نفس بالايي برخوردارند به احتمال قوي در مدرسه بهتر از ساير بچهها عمل ميکنند، آنها ميتوانند به نحو احسن با مربيان خود ارتباط برقرار کنند و به راحتي تحت تعليم و تربيت قرار گيرند، آنها همچنين در زمينه خلاقيت و يادگيري و ارتباطاتشان با ديگران موفقتر عمل ميكنند.
اعمال سيستم مديريت استعدادها که شامل فرايندهاي زيراست، گامي جهت معنا بخشي به زندگيست:
3) بررسي راههاي رسيدن از وضع موجود زندگي به وضع مطلوب زندگي.
بدون اعمال سيستم مديريت استعدادها در زندگي چه بسا عمر طولاني داشته باشيم اما آنچه در زندگي مهم است کميت زندگي نيست بلکه کيفيت آن است، در واقع اگر آن قسمتي از زندگي که به تعالي و رشد و بالندگي اختصاص دارد را عمر فعال بناميم، هدف اعمال سيستم مديريت استعدادها، افزايش نسبت عمرفعال به کل عمراست.
موسسات كشف استعداد مكانهايي هستند كه ميتوانند در اين امر كمك كنند. آنها با ابزار و روشهايي كه به كار ميبرند ميتوانند تا حدودي به شما بگويند فرزندتان در چه زمينههايي مستعد است.
برای مقابله با هر یک از عوامل فوق که هر کدام به گونه ای مانع تمرکز حواس می شود – باید به راه کار خاص و مناسب با آن توجه نمود. در عین حال نکات زیر می تواند به عنوان راه کارهای کلی، مؤثر واقع شود:
1. در ابتدا و قبل از هر چیز، برای تمام فعالیت های درسی و غیردرسی برنامه ریزی کنید.
اوقات شبانه روز را در یک جدول زمان بندی شده از هنگام بیداری تا موقع خواب، یادداشت نموده و برای هر کاری، زمان خاصی و مناسب آن را معین نمایید، سعی کنید طبق همان برنامه تنظیم شده به انجام دادن همان فعالیت مشخص (کلاس، مطالعه، استراحت، عبادت، ورزش و…) بپردازید. حتی زمان معین و مشخصی را در طول روز، برای اندیشیدن درباره موضوعات مختلف با تخیلات و افکار مزاحم، اختصاص دهید. این کار حداقل دو فایده مهم دارد: الف. نظم و انضباط در تمام فعالیت ها حتی در اندیشه ها و افکارتان – راه پیدا می کند که خود بسیار ارزشمند است.
ب. اگر افکار مزاحم در غیر زمان معین، به سراغتان آمد و باعث حواس پرتی شما شد، می توانید به خود وعده بدهید که زمان اندیشیدن در این باره، فلان زمان خاص و معین است. تأکید می کنیم برای هر کار و فعالیتی وقت مشخص معین کنید و در آن وقت به هیچ امری غیر از آن کار نپردازید.
2. اصول و قوانین لازم برای یک مطالعه سودمند را بشناسید
و آن را به دقت رعایت فرمایید. ما نیز در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم: الف. با مد نظر قرار دادن هدف خویش از مطالعه و درس خواندن، احساس نیاز به مطالعه را در خودتان شعله ور سازید.
ب. به هنگام مطالعه یا حضور در کلاس، از افکار ناامیدکننده، کسل کننده و غیرمنطقی بپرهیزید و همواره امید، قدرت و توانایی را در ذهن خود حفظ کنید. ج. همیشه برای مطالعه یا سر کلاس، کاغذ و قلمی داشته باشید و نت برداری کنید یا خلاصه ای از مطالب را یادداشت کنید تا در فضای روانی درس و مطالعه قرار داشته باشید، نه اینکه به دنبال افکار و ذهنیات خود باشید. د. با پیش مطالعه وارد کلاس شوید و پرسش هایی که درباره درس به ذهنتان می رسد، بلافاصله از استاد بپرسید و به خود اجازه ندهید سؤال مطرح شده، ذهنتان را به خود مشغول دارد و به تدریج از فضای روانی کلاس خارج شوید. با این روش ساده، می توانید فرایند تدریجی و محتوای درسی کلاس را پی گیری کنید و خود را در فضای درسی یا مطالعه قرار دهید. ه. زمان و مکان مطالعه، باید از نظر فیزیکی و روانی از شرایط مناسب ب رخوردار باشد و هرگونه عاملی را که می تواند باعث حواس پرتی شود (نظیر سر و صداها، سرما و گرما، نور کم یا خیلی شدید و…) از محیط مطالعه خود حذف کنید.
3. در صورتی که تعدد کارها و فعالیت های غیردرسی، باعث عدم تمرکز می شود،
آنها را به حداقل ممکن برسانید و به خود بگویید: در این دوره و زمان، مهم ترین وظیفه و کار من مطالعه و درس خواندن و ارتقای سطح علمی است و فعالیت های جانبی متعدد، مزاحم وظیفه اصلی من است.
4. اگر مشکلات شخصی، اجتماعی، خانوادگی و… باعث عدم تمرکز حواستان می شود؛
بدانید که: الف. زندگی فردی هیچ کس، خالی از مشکل نیست و ذهن هیچ فردی خالی محض نیست. از طرف دیگر با صرف فکر کردن و مشغولیت ذهنی درباره چنین مشکلاتی، هیچ دردی دوا نخواهد شد. پس به خود تلقین کنید که هنگام درس یا مطالعه، ذهن خود را از آن مسائل برهانید. ب. به هنگام مزاحمت آن افکار، به خود قول بدهید در این باره خواهم اندیشید (و زمانی را برای این کار در شبانه روز اختصاص دهید). ج. در صورت امکان به اتفاق یکی از دوستان خود، مطالعه یا مباحثه کنید.
5. در صورتی که موضوع یا موضوعات خاص و محدودی، باعث حواس پرتی شما می شود، به دنبال راه حل مناسب آن باشید؛
چرا که آن موضوع خاص، در حکم علت عدم تمرکز حواس شما است. پس برای مقابله با آن باید ابتدا علت و عامل اصلی را شناسایی کنید و در پی حذف یا تقلیل آن برآیید، ولی اگر موضوعات متعدد مختلف باعث حواس پرتی می شود. به نکات بالا توجه نمایید.