واکسن کسب و کار

واکسن کسب و کار

واکسینه کردن یک کسب وکار!

چطور یک کسب و کار را بیمه کنیم؟

همه ی ما در دوران کودکی دورانی که از لحاظ بار مقاومت بدنی و فیزیکی ضعیف بودیم، واکسینه شدیم به ما یک ویروس ضعیف شده ای ترزیق شد. بدن ما آن ویروس ضعیف و کوچک را توانست شناسایی کند و شکست بدهد و راه از بین بردن آن بیماری و آن ویروس را بصورت کوچک پیدا کرد. وقتی این کار را انجام داد در آینده وقتی که بدن ما تکامل پیدا کرد، به آن مرحله از بلوغ رسید دیگر بلد بود با ویروس های از آن دست بزرگتر ‌و قویتر برخورد کند و آن را از بین ببرد. همانطور که ما نوزاد بودیم کوچک بودیم و بزرگ شدیم کسب ‌و کار نوپا هم مانند نوزاد است!

یعنی اگر یک کسب و کار نوپا کسب و کاری که سرمایه زیادی نداره نیروی انسانی زیادی ندارد، مهارت زیادی ندارد، مخاطب و مشتری زیاد ندارد یک فشار مثلاً یک بحران اقتصادی یک معوقه ی طولانی یا هر کدام از فشارهایی که غالباً به کسب وکار می آید اتفاقی که می افتد این کسب وکار زیر این فشار خرد می شود. زیر این فشار از بین می رود برای همین است که غالب ۹۰درصد کسب وکارهایی که راه اندازی می شوند بعد از یک بازه ی زمانی خیلی خیلی کوتاه ( کمتر از یک سال ) که روی شیشه های آنها می بینیم به دلیل تغییر به دلیل جا به جایی به دلیل ….  کلیه اجناس به قیمت خرید به  فروش می رسد یا زیر قیمت بفروش می رسد یا  یکجا به فروش می رسد ، واگذار می شود همراه با مغاره  و …

این ها کسب وکارهایی هستند که واکسینه نشده بودند.عه! مگر کسب وکار هم واکسینه می شود مگر کسب وکار هم نیاز به واکسینه شدن دارد؟ بله کسب و کار هم مثل بدن آدم احتیاج به واکسینه شدن دارد.

الگو برداری از ساختاری یک کسب و کار حرفه ای 

در زمان های گذشته واکسن نبود و بیماری های بسیاری زیادی وجود داشت. خانواده ها تعداد فرزندانی زیادی به دنیا می آوردند مثلاً ده تا پسر که دوتا از این ده تا بزرگ می شدند و می توانستند در نهایت ازدواج کنند و زندگی را تشکیل دهند. اما با گذر زمان به وجود آمدن واکسینه کردن، فلج اطفال و بسیاری از بیماری ها از روستاها و شهرها تقریبا ریشه کن شده است.

با واکسینه کردن: به جای اینکه شما چند کار را تجربه کنید و کار ششم و هفتم شما که اگر تاب بیاورید چه از لحاظ زمانی و فشار روانی و … به این مرحله برسید می توانید این تجربه ها را نداشته باشید. قبل از آن شما می توانید کسب وکارتان را واکسینه کنید این بچه ی کوچک این کسب و کار نوپا این طفل خلق شده توسط شما آرام آرام بزرگ می شود. ضریب اینکه فعالیت شما در نهایت نتیجه مطلوبی بدهد خیلی بیشتر می شود. پس از امروز به خودتان قول بدهید که کارهای واکسینه کردن کسب وکارتان را مثل واکسینه کردن بچه خودتان پسرتان دخترتان در برنامه داشته باشید.

اگر فکر می کنید که این کارها بی تاثیر است یک نگاهی به اطراف خودتان بیندازد ببینید این چیزهای که من به شما گفتم آیا بارها بارها دیده اید یا شنیده اید. پس بنابراین از امروز از همین الان این کارهایی را برای واکسینه کردن کسب و کارتان درمقیاس کوچک، انجام بدهید (آکادمی موفقیت IranSuccess.Com ) .

مراحل واکسینه کردن کسب و کارهای ( نقش مشاوره کسب و کار)

1- استفاده ازنیرو متخصص

یعنی چی؟ یعنی آفت های کسب وکارهای کوچک این می باشد که نمی دانند چه طور باید حرکت کنند. ( نقشه راه ندارد) چه طوری باید ارائه خدمت کنند؟ اگر یک نیروی با سابقه ده، پانزده ساله در یک شرکت بزرگ دریک شرکت معتبر فعالیت کرده، این نیرو فردی ایده آل است برای حضور در یک کسب و کار نوپا. شما می توانید با استفاده از یک نیروی متخصص راه و چاه ارائه خدمات را خیلی سریع بدون اینکه تحمل فشار مالی یا فشار زمانی بشوید را اجرا کنید.

2-برند سازی

اگر می خواهید کسب وکارتان را واکسینه ‌کنید یعنی کسب وکارتان را از لحاظ طیف مخاطب ومشتری ایمن کنید تکنیک های برند سازی را که در فایل های قبل در بخش های قبلی به شما داده شد را اجرا کنید این هم بخش دومی که می توانید واکسینه کردن را درکسب وکار تضمین کنید.

3-تعیین اهداف

برای اینکه کسب وکارتان در آینده به مشکل نخورد، اهداف سازمانی و وظایف سازمانی می باشد. مشخص کنید دنبال چه هدفی هستیم چه وظایفی تعریف شده است. این وظایف توسط چه اشخاصی با چه کیفیتی باید ارائه شود؟ یکی از مشکلات اصلی یک سازمان نارضایتی مشتریان و مخاطبین است! اگر مشتری و مخاطب و کسی که از من خدمات می گیرد ناراضی باشد مشتری هایم را از دست می دهم و بدون مشتری من هیچی نیستم!

یک ضرب المثل انگلیسی هست که می گوید :  مشتری پادشاهه

اگر مشتری نباشد ما هم نیستیم واقعیت است اگر یک شخصی به عنوان دریافت کننده خدمات نباشد ما هم نیستیم! حالا این طرح مختلفی دارد برای مثال شما می خواهید‌ رییس جمهور شوید باید یک تعداد شهر باشد که تبدیل به یک کشور شود و یک تعداد آدم باشند که  شما ریئس جمهور اینها بشوید!

بهانه گیری : نمی خواهم رئیس جمهور شوم من می خواهم معلم بشوم. باید یک مجموعه ی آموزشی وجود داشته باشد که یک تعداد دانش آموز و هنرآموز داخل آن حضور داشته باشند. من معلم اینها بشوم. فرقی نمی کند شما هرشغلی را که مثال بزنید من می خواهم فرمانده بشوم من اصلا میخواهم سرباز بشوم من میخواهم شغلم نویسنده باشد مخاطب من آنهایی هستند که کتاب من را می خرند ومطالعه می کنند.

مقاومت های ذهنی در مقابل یک تغییر در کسب و کار

بنابراین هیچ فرقی نمی کند شما چه کسب و کار دارید کلا باید فکرمان این باشد که مشتری هایمان از دست ما راضی باشند خب تکنیک های را که گفتیم استفاده از فرد با تجربه بود که در آن زمینه کار کرده باشد. اگر این فرد را شما پیدا نمی کنید چون  سخت ترین بخش کسب و کار پیدا کردن نیروی انسانی متناسب است. شما شاید بتوانید به راحتی نرم افزارحسابداری خودتان را تغییر بدهید اما نیروی انسانی در مشاغل تخصصی بسیار دشوار می باشد.

باید مد نظر داشته باشید که یا دقت در این بخش عمل کنید. خوشبختانه مجموعه هایی به وجود آمده اند که آزمون های سراسری برگزار می کنند و به صورت تخصصی افراد را سنجش می کنند. می توانیم به راحتی ما با آنها ارتباط برقرار کنیم و نیروهای کار آزموده و متخصص را کشف و استفاده کنیم.

چطور اطلاعات صحیح و بهینه کسب و کار را بدست آوریم؟

پس واکسینه کردن کسب و کار این می باشد که اول از همه اطلاعات صحیح داشته باشیم. می توانیم برای کار از کسی که کسب و کار های زیادی را راه انداخته است یا خود آن صاحب یک بیزنس هست که شبیه بیزنس شما است استفاده کنید. به اصطلاح می گویند مشورت گرفتن که خیلی در اسلام به آن تاکید شده است. مشاوره کسب وکار دقیقا همین کار را برای شما انجام می دهد.

مشاوره ی کسب و کاری که انتخاب می کنید یا باید خودش یک بیزنس مشابه بیزنس شما داشته باشد مثلاً شما دارید کار لوازم الکتریکی انجام می دهید از یک آدمی که کار لوازم الکتریکی انجام داده است و سال ها است که در کار خود موفقه استفاده کنید. اگر نه از کسی استفاده کنید که خودش چندین کار راه اندازی انجام داده. اگر هم دقیقا فروش لوازم الکتریکی نیست فروش مثلاً لوازام خانگی هست در حد و حدودی که تشابهاتی داشته باشد. با این اوصاف واکسینه کردن کسب و کار یعنی استفاده از اطلاعات سنجیده شده ای که امتحان خود را پس داده اند.

شما هم مانند آن اطلاعات را دریافت می کنید کپی می کنید و کسب وکارتان به کار می بریم قطعاً آن نتیجه ای که کسب و کار موفق که ما ازآن کپی کردیم را برای ما فراهم خواهد کرد. این دنیا، دنیای تکثیر است. دنیایی است که اگر ما یک دانه گندم بکاریم یک خوشه ی گندم برداشت می کنیم دنیای است که هر چه بکاریم درو خواهیم کرد.

بنابراین اگر می خواهید موفق شوید از افراد موفق استفاده کنید. از مشاوره های تخصصی استفاده کنید. اگر مشاوره در دسترس شما نیست از کتاب های خوب در زمینه کسب و کار استفاده کنید یا ویدیوهایی خوبی را ببینید و به خودتان اطلاعات صحیح بدهید.

برای مشورت پیش افراد بیطرف بروید، بعضی از آنها تمام عمرشان کارمند بودند چیزی را می گویند که شنیده اند نه چیزی را که باور دارند. چیزی را می گویند که فکر می کنند درست است و مطمئن نیستند! چون ندیده اند و چون در کار واقعی نبوده اند. بنابراین اگر می خواهید از کسی مشاوره بگیرید و پایه اول کسب وکارتان را محکم بگذارید از اطلاعات صحیح از فردی که دستاور دارد استفاده کنیم.

گام اول واکسینه کردن کسب و کار داشتن اطلاعات صحیح و بکارگیری آن اطلاعات است

 راه های ارتباطی ما ارسال لغت (مشاوره)  10003715

سایت آکادمی موفقیت Iransuccess.com

منتظر حضور شما در سمینارها وهمایش های آکادمی موفقیت هستیم.

برمدار ثروت و آرامش باشید دوستدار شما سامان کرمی

تضاد باور

تضاد در باورها

پاسخ به پرسش نقش تضاد باور ها و تمرین استفاده از باور های جدید

سوال : استاد سلام نقش تضاد را در باورها توضیح دهید و این تضاد را در باورها به چه صورت می توان تحلیل و تضعیف کرد؟

مهدی سبحانی

توجه : برای کسانی که با این مبحث آشنایی ندارند پیشنهاد می شود کلیپ مربوط به جلسه تضادها صحبت کردیم را در این جا ببینند.
همچنین پیشنهاد میکنیم اگر فایل مربوط به نظام باورها را ندیده اید ابتدا با این مبحث آَشنا شوید زیرا پاسخ به این سوال نیازمند این دو پیش زمینه ذهنی است.

اما چطور می شود تضاد و باورها رو با هم ترکیب کنیم و به نتایجی عالی برسیم؟

ساختار باور ها و نظام باور ها

در ساختار نظام باورها چند سطح داریم: یکی سطح محیط است (جایی که در آن قرار داریم)، بخش مربوط به رفتارها و بخشی مربوط به مهارتها و … در نهایت به سطح باور میرسیم.

در مثالی که در کتابی « تئوری انتخاب گلاسر » آورده شده در تحقیقاتی در آمریکا تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان که در مقاطع تحصیلی دبیرستان و سالهای اول دانشگاه به مشروبات الکی و ماری جوانا و مواد مخدر روی آورده اند را مورد بررسی قرار دادند. متوجه شدند این افراد در محیطی آلوده قرار گرفتند، با دوستانی رفت و آمد داشته اند که این روند به صورت عادی در زندگی آنها وجود داشته است.

در ادامه تحقیقات طی پرسشنامه به عمل آمد، مشخص شد حدود نیمی ازاین افراد این کارها را دوست ندارند! صرفا بخاطر مقبولیت در گروهی که هستند و یا چون فکر میکنند این کار بهترین و مناسب ترین کار است آن را انجام می دهند. وقتی همین آمار را به آن ها دادند، این دسته از افراد دیگر کارشان را ادامه ندادند.

در فارسی ضرب المثلی وجود دارد (شعر آکادمی موفقیت ایران IranSuccess.Com) میگوید : “بیاموزمت کیمیای سعادت زِ هم صحبت بد جدایی، جدایی” که از دوران دبستان به ما آموزش داده می شد. اما از قدرت بالای این بیت غافل بودیم و نمیدانستیم چه آموزه ی عمیقی به ما گفته می شود.

محیط موثرترین عامل تغییر باور.

در همان محیط دو گونه اندیشه در ذهن ها وجود دارد، یکی فکر میکند که خوردن مشروب خوب است و دیگری فکر میکند که خوردن مشروب بد است.

وقتی باورها و اندیشه ها و تجربیات در محیطی که زندگی میکرده ایم خوب تلقی می شده و در محیط دیگری قرار میگیریم (مخصوصا وقتی در محیط جدیدی قرار میگیریم، مثل دانشجوی شهر دیگری شدن) در محیط جدید چیزهای دیگری خوب تلقی می شود! اینجاست که در روند زندگی دچار تضاد می شویم.

و در این شرایط چند حالت پیش می آید:

 

باورهای قبلی را که تا قبل این وجود داشته تخریب می شود (مثلا تا قبل این معتقد بوده ایم مشروبات الکلی بد است اما در محیط جدید و شرایط جدید به این نتیجه برسیم که مشروب خوب بوده و در این چندسال اشتباه می کرده ایم)

در این حالت دچار تضاد نمیشویم بلکه دچار تخریب باور میشویم! این حالت بخودیه خود بد نیست. تکنیک تخریب باور استفاده از مثالهای نقض و تکرار است که آرام آرام باور قبلی ما تخریب می شود و باورهای جدید در ما شکل می گیرد.

بدترین حالت ممکن (که در اجتماع امروز می بینیم)  مسئله ی مواجه شدن با تضادها است، گیر کردن در تضاد و خیلی از افراد نمی توانند مسیر بعد از ان را طی کنند.

کسی که سیگار میکشد یا مشروبات الکلی مصرف می کند یا … ولی خجالت می کشد که به خانواده خود در این باره چیزی بگوید درگیر تضاد است و درگیر بخشی است که با باور قبلیش در تضاد است.

وظیفه ما در تضاد باور ها چیست؟

بدترین تضادها، تضادی است که ما در آن گیر کنیم. متاسفانه کلاسهای انگیزشی و موفقیتی که در تهران و شهرستان ها شاهد آن هستیم عموماً این تضاد را برای دوستان ایجاد می کنند. زیرا فرد در محیطی بزرگ شده که سالها گفته شده پول چرک کف دست است، بدرد نمیخورد، عنصر شیطانی است، اعمه ما ساده زیست بوده اند : یک باور مبنی بر این که فقر و بی پولی از ثروت بهتر است در ذهن فرد نهادینه شده است. وقتی در کلاس انگیزشی شرکت می کند مخالف این حرف ها را می شنود و چون یک باور یک روزه و یک ساعته ساخته نمی شود. مغز از همان اول دچار چالش تضاد می شود. (باور و شرایط جدید به شما القا می کند که کاری خوب است درحالی که باور قبلی شما با آن مخالف است) و قدرت مغز به اندازه ای نیست که بتواند این تضادها را سنجش و استدلال کند.

مثالی ازین نوع تضاد که در جامعه امروز رواج دارد (سال 97) : مانتویی مد شده است با عنوان مانتو جلو باز

بعضی از خانم ها در خانواده ای رشد کرده اند که باور ذهنی آن ها به شکلی بوده است که پوشش زن باید کامل باشد و عده ای در خانواده و محیطی رشد یافته اند که از لحاظ پوشش آزادتر بوده و برایشان عادی است که با پوشش آزاد در محیط های عمومی ظاهر شوند.

حال وقتی خانم های دسته اول از پوشش مانتو جلوباز استفاده می کنند با این استدلال که همه دارن می پوشند(قرار گرفتن در محیط) اما وقتی در خیابان مردی از روبروی آن ها وارد شود. جلوی مانتو خود را می گیرند (ایجاد حجاب) و اینجاست که بنیاد تفکر و باور قبلی شان پدیدار می شود.
(به این معنی که من هنوز آمادگی جلوه به این شکل را ندارم) این همان برخورد متقابل دو باور (تضاد) در ذهن است.

حال اگر ازین افراد بپرسید چرا ازین مانتو استفاده میکنی پاسخ میدهند کلاس دارد!

اگر در این لحظات به چهره افراد دقیق شویم متوجه می شویم حالت لبخند یا ریلکسیشن شان تبدیل به یک حالت آشفته ای که طیف انرژی شان کم می شود و تمرکز آن ها سمت جمع کردن لباس و تضادش میرود. در این مدت راحتی از آن خانم گرفته می شود. (قانون حس خوب برای موفقیت را از مجموعه ویدئو های آکادمی موفقیت ببینید IranSuccess.Com) 

این لحظات در زندگی باید تلنگری برای ما باشد. در مورد سلسله مراتب روح،احساس،منطق و محیط در جلسه مربوط به فرهنگسرای اندیشه صحبت شده است که میتوانید آن را در این لینک ببینید. بنابراین در لحظاتی که شما از سطح بالا به سطح پایین می روید و احساستان منفی می شود و انرژی احساس شما کم می شود، به تضاد برخورد کرده اید و وقت آن است که تضاد را در همانجا نگه دارید!

 

متن جلسه تضاد باور ها و نظام باورها را با صدای استاد سامان کرمی را در فایل زیر بشونید

 

مثال دیگری از برخورد افراد با تضاد ها

فردی به نام امیر به من مراجعه کرد که در زندگیش به تضادی برخورد کرده بود. امیر در محیط و شرایطی رشد یافته بود که حفظ خود و پرهیز از ارتباط با نامحرم یک ارزش محسوب می شد.رعایت حریم ها مرسوم بوده درحالی که اکنون در شرایطی قرار گرفته بود که دختر و پسرها براحتی با هم ارتباط گرفته و حتی ازدواج سفید نیز مرسوم است.

امیر در این تضاد که باور قبلش او را از هرگونه ارتباطی منع می کرد در حالی که شرایط این ارتباط را به او القا می کرد. تا اینجا ما تضادها را فهمیدیم و نقش باورها را نیز در تضاد متوجه شدیم.

هیچ وقت هیچ کس آن احساس منفی ناشی از تضادهای ذهنی را دوست ندارد (لحظه ای که دل و شرایط چیزی را می طلبد ولی باوری در ذهن موجب عذاب وجدان می شود و فرد را از انجام کاری بازمی دارد).

افتادن در تضاد بدترین لحظات احساسی زندگی هر فرد است.

خانمی به نام پروانه می گفت : که عاشق هنر بوده ولی باوری که از کودکی در او شکل گرفته بود. توسط حرف پدر و مادر را باید تحت هر شراطی گوش داد، بنابراین طبق خواسته والدینش در دانشگاه رازی رشته مهندسی می خواند، و در حالی که هنر را نیز دنبال می کرد، هر وقت در کلاس ها حاضرمی شد با خود فکر می کرد که می توانست این زمان را برای یادگیری هنر بگذارد (دچار تضاد میشد) و این باعث میشد حس و حال خوبی را تجربه نکند و این حال خوش نبودن بدترین چیز دنیاست …

نمونه تضاد در کسب و کار

سال ها به ما القا شده دنیای کسب و کار دنیای خطرناکی است و بهتر است یک آب باریکه ای داشته باشی و در یک کار کارمندی استخدام شوی. در مورد پول نیز همانطور که قبل از این گفته شد در باور قبلی پول چیز خوبی نیست ولی باور کنونی می گوید پول مهم و با ارزش است و وقتی به سمت آن حرکت می کنید، ناتوانی شما نیست که موجب ناکامی می شود بیشتر این احساس منفی ناشی از تضاد ذهنی است که شما را از پیشرفت باز می دارد.

اگر در ذهن تضاد وجود نداشته باشد حتی دزدی بانک هم حس و حال بدی را القا نمیکند (برای کسی که بدست آوردن پول به هر روشی را در ذهن خود قبول و باور دارد) این فرد در این راه حتی اگر کشته هم بشود خوشحال از دنیا رفته !!

همانطور افرادی که در زمان جنگ به میل و رغبت خود به جبهه رفتند. تمام ایده آل و خواسته و ذهنشان در جهت یک چیز بود،” حفظ خاک و حفظ استقلال” حتی در آن لحظه ای جانباز یا شهید می شدند، خوشحال بودند 🙂

در فایل های بعدی بیشتر راجع به تضادها خواهیم گفت و اینکه آیا تضاد بوجود آمده درست است؟ و چرااین تضاد برایمان به وجود آمد؟ با ما در ادامه نوشتار ها همراه باشید

در گام سوم (دوره توسعه فردی) توضیح می دهیم چگونه این تضاد حل کنیم و باورمان را تغییر دهیم تا بتوانیم به موفقیت برسیم.

اسم شهرتان را به سامانه پیامکی 10003715 را ارسال کنید

منتظر ادامه این مقاله باشید (آکادمی موفقیت ایران)

همیشه بر مدار ثروت و سلامت باشید.

سامان کرمی